آيا عشق مي ميرد؟آيا روزي فرا مي رسد که درياي مواج عشق آرام شود؟آيا خورشيد عشق را غروبي هست؟ تصوير شما از عشق چيست؟
عموم مردم از عشق به عنوان يکي از گرانبها ترين تحفه هاي هستي ياد مي کنند و عاشق بودن را سعادت خود مي دانند.کم تر کسي يافت مي شود که از آن گريزان باشد و در دل خويش آن را آرزو نکند.قبل از هرچيز بايد دانست که عشق عبارت است از :دوستي و محبت در حد زياد.تصوير اکثر انسانها از عشق آن است که هر گز نمي ميرد،همه دوست دارند که .عشق آرماني باشدهمه ما دوست داريم که عشق جاودانه باشد.اما اين تنها يک تصوير آرماني است و واقعيت چيز ديگري است.
امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی درباره عشق فرمود:«قلوب خلت عن ذكر الله فاذاقها الله حب غیره؛ دل هایی كه از یادخدا خالی گردد خدا محبت غیرخود را به آن ها می چشاند»[1]
فقط آن چیزی ماندگار است که الهی باشد، عشقهاي غیر الهی ما هم مانند ديگر پديده ها روزي مي ميرد،روزي تمام مي شود روزي ديگر وجود نخواهد داشت.اما همان گونه که در مرگ ساير پديده ها شاهد هستيم ،وقتي که پديده اي مي ميرد نابود نمي شود بلکه به پديده اي ديگري تبديل مي شود.در مرگ عشق نيز ما شاهد اين تبديل خواهيم بود.وقتي که عشق مي ميرد، معمولا به پديده اي ديگر از قبيل دوستي ، بي تفاوتي و یا رسوایی و حتي تنفر تبديل مي شود ،همانطور که شاعرمی گوید:عشق هایی كز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
در بهترين حالت وقتي که عشق مي ميرد، ما شاهد پديد آمدن دوستي هستيم.عشق در حالت طبيعي پس از وصال مي ميرد ومعمولا به دوستي و محبت تبديل مي شود.اما به نظر کارشناسان عواملی وجود دارد که مرگ عشق را زودتر از موعد طبیعی خودش رقم می زند، از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد
ما در تایید یا رد همه عوامل نیستیم وعوامل نسبی هستند)
عوامل مختلف در مرگ عشق
عدم توافق اخلاقى،برخوردار نبودن از تناسبهای لازم فکر اعتقادی اخلاق و فرهنگ، سردى رفتارهاى عاطفى، ارتباط نامشروع، نداشتن فرزند، ناتوانى جنسى، فشار مادّى، عدم پرداخت نفقه (هزينه زندگى)، بیكارى، فاصله طبقاتى، اشتغال زن در بيرون از منزل، استقلال مالى زن، اختلافات فرهنگى زن و شوهر، تنبيه بدنى، انتظارها و زياده طلبى، مرد سالارى يا زن سالارى، سوءظن، فساد اخلاقى، تنفّر از همسر، مجرم بودن همسر، اعتياد، عدم تمكين، ضعف اعصاب، دخالت بستگان و بيمارى جسمى و روانى.
اولین و مهمترین علت مرگ عشق
اما از اولین و مهمترين علت مرگ عشقي و يا سرد شدن روابط بين زوجين،نداشتن شناخت كافى زن و شوهر در بدو خواستگارى از يكديگر مي باشد و نكته قابل توجّه در اينکه علتهاى مادّى همچون مسأله مسكن، هزينه زندگى، فقر و غيره، هيچيك در رديفهاى اوّل قرار ندارند؛ بلكه علتهايى در رديفهاى ابتدايى واقع شدهاند كه ريشه در حالات روحى و خُلق و خو طرفين دارند و همگى آنها با بررسى دقيق قبل از ازدواج، قابل شناسايى و پيشگيرى هستند.
توضيح بيشتر آنكه، اگر علّتهاى ناهنجارى و جدايى وسرد شدن روابط زن و شوهر را در بستر زمان بگسترانيم و بخواهيم آنها را از نظر «زمان وقوع» بررسى كنيم پى میبريم كه اكثر علتها - اگر نگوييم همه آنها - پديدههايى هستند كه پيش از خواستگارى وجود داشته اند و يا حدّاقل زمينه پيدايش آنها در همان زمان مشهود بوده است. حال، طرفين يا به وجود آن پديده نامطلوب توجّه داشته اند، ولى از روى سهل انگارى، بی دقّتى، تحميل، احساسات و اضطراربه پذيرش آن واقعيّت تن داده اند، و يا اصلاً بدان توجه نداشته اند؛ خواه به اين جهت كه قابل تشخيص ظاهرى نبوده، خواه به خاطر پنهان كارى، نيرنگ، ظاهرسازى و دروغ از ديد طرف مقابل مخفى مانده است. در هر صورت، پس از مراسم عقد و عروسى و با فروكش كردن مِه تمايلات و هيجان، طرفين آن پديده نامطلوب را آشكارا می بينند. آنگاه يا براى هميشه با عوارض آن پديده ناگوار «می سوزند و می سازند» و يا به تيغ جراحى جدايى پناه میبرند.
[1](میزان الحكمه، ج 8، ص 3788).