اشاره:
دربارهء استاد توس و اثر حماسی-ادبی او کتاب،مقاله و پایاننامه به زبانهای فارسی و غیر فارسی بسیار نوشته شده است.کتابها و مقالات متعدد با عنوان«کتابشناسی فردوسی»،خودگواه این مطلب است.
غرض نگارنده در این گفتار،مداهنه و تعریف و تمجید از فردوسی نیست؛چه،به نظر میرسد زمان ستودن شاعران و هنرمندان با اوصاف کلیشهای،چون«ستارگان آسمان ادب»و چه و چه سالهاست سپری شده و دیگرنه کسی به اینگونه نوشتهها امتیازی میدهد و نه جایی برای چاپ آنها پیدا میشود.حق نیز همین است.اگر مقصد زبان،«پیام» است و اگر خود زبان اصل پیام است،بیان کلام به مقتضای حال شنونده (مخاطب)با بهرهگیری از شگردهای هنری،بیان هنرمندانه و ادبی است. سخنور فرزانهای چون فردوسی،که مسلما تحصیلات رایج روزگار خود را در حد کمال پشت سر نهاده و با آثار گویندگان و نویسندگان پیش از خود و همعصر خود آشنا بوده است،به گواه منظومهء ساختهء او،به ظرایف زبان و بیان و رعایت احوال مخاطب و اقتضای احوال خود و متن و غایت سخن،که همانا اثرگذاری و برانگیختن عواطف مختلف در شنونده است،تسلط کافی دارد.مقالهء حاضر بهطور مختصر به«فن بیان»استاد توس در داستان حماسی «رستم و اسفندیار»پرداخته و فراز و فرود داستانسرایی فردوسی را با سحر بیان و بهرهگیری او از شگردهای زبانی و هنری تا حدودی شرح داده است. کمتر کسی در میان ایرانیان یافت میشود که فردوسی و اثر بزرگ ادبی او،یعنی شاهنامه،را نخوانده یا نشنیده باشد.از جملهء داستانهای حماسی و پهلوانی شاهنامه،داستان رستم و اسفندیار است.فردوسی به طور کلی در تمام داستانهای شاهنامه و به ویژه در این داستان،در قدرت وصف صحنهها،زمان وقوع حادثه،ویژگیهای جسمی پهلوانان و حتی اسبهای ایشان،کمنظیر،بلکه بینظیر است.در اینجا غرض روایت داستان نیست؛ بلکه یادکرد قدرت به کارگیری زبان در اثر بخشیدن به واژهها و کلمات از سوی استان سخن،فردوسی،است،تا معلوم گردد در فراروند داستان و زمینهچینی و معرفی شخصیتها و نقل حوادث چگونه میتوان فقط با تعداد کلمات محدود،این همه شور و احساس و عاطفه،خشم و غم و شادی و در یک کلام،حماسه آفرید.
اکنون برای نمونه،از هر بخش از داستان،طبق تقسیمبندی داستانهای هیجانانگیز(-ملودرام)،فقط به موارد استفاده از قدرت بیان و تأثیر عاطفی زبان از طریق کلمات صامت و بیجان اشاره میشود.
دکتر علی محمد پشتدار*