به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم دل کاربر ویژه
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 623 تشکر : 0
    مورد تشکر: 56 مرتبه تشکر شده در 46 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    رها شعبانی آنلاین نیست.

    - نقش سازنده فن بیان در فرهنگ


    ۴- نقش سازنده فن بیان در فرهنگ: بی‌شک فرهنگ یک مقوله اجتماعی است. فرهنگ می‌تواند همان جمع‌آوری متغیرها باشد. متغیرهایی که خود هم به تنهایی معنی فرهنگ را می‌دهند و هم بصورت جمع. بیان نیز حالتی از فرهنگ است. کما اینکه می‌تواند نوعی متغیر خاص خود باشد که معانی و اعتقادات مشترکی را ایجاد می‌کند و یا بدنبال هدفی معین و سازنده است. انسان از طریق زبان مکالمه می‌کند و طبعاً بخشی از فرهنگ آن نیز برمی‌گردد به چگونه صحبت کردن آن.

    می‌توان نتیجه گرفت که فن بیان نقشی سازنده را در ساختمان فرهنگ به عهده گرفته است. بیان می‌تواند به تنهایی یک فرهنگ باشد. طرز بیان و برقرار ارتباط از جانب یک فرد در اجتماع خود بیانگر معرفی فرهنگ آن فرد است.

    شاید بتوان گفت که فن بیان بدنبال فرهنگ‌سازی است چه این که از ملزومات اجتماعی جامعه به شمار می‌آید.

    ۵- چگونه ساختمان بیان خود را بسازیم: در جامعه افراد از حیث بیان با هم متفاوتند. بعضی لکنت زبان دارند و بعضی هم بسیار روان صحبت می‌کنند. بعضی ساده گویند و بعضی هم زبانشان پیچیده است. بعضی تخصصی صحبت می‌کنند بعضی هم در بیان دچار اختلاط و بی‌نظمی‌اند. بعضی کتابی صحبت می‌کنند بعضی هم لال هستند. بنابراین همه یکی نیستند. ولی راه درست جهت ساختن بیان استفاده بهینه از معیارهای زبان و گویش‌‌ها و احیاناً لهجه‌هاست. معیارهای زبان به ما می‌آموزد تا که بتوانیم با هر کسی به مانند خودش برخورد کنیم. دیگر مورد توجه به فرهنگ هاست. فرهنگ‌ها اگرچه به زبان بی‌زبانی صحبت می کنند ولی تردیدی نیست که در شکل‌گیری ساختمان بیان ما تأثیر مستقیم دارند. چه این که موسیقی هر منطقه‌ای خود یک نوع زبان است که توسط نوازنده بیان می‌گردد و یا فرهنگ پوشش یک منطقه به ما کمک می‌کند تا در تقویت بیان خود بیشتر بدانیم.

    طبیعت و آب و هوای یک منطقه نیز در بیان ما تأثیر شگرفی را می‌گذارد. چه این که بشر ابتدا اطلاعات و تصورات ذهنی خود را از طبیعت و آب و هوا می‌گیرد و بعد همین اطلاعات و تصورات را بوسیله زبان بیان می‌دارد. لذا برای ساختن بیان خود ابزار و مصالح آن را می‌بایست از محیط طبیعی و اثار اجتماعی و تاریخی و در مجموع از مفاهیم و مصادیق موالید چهارگانه گرفت و بعد همین مفاهیم و مصادیق را در قالب زبان به جامعه بیان کرد.

    ۶- تعادل در بیان: یکی از مهمترین عوامل در شکل‌گیری و تعالی بیان تعادل است. تعادل مهمترین ویژگی در جهت تقویت و تداوم بیان به شمار می‌رود چه این که هرچه قدر در بیان تعادل داشته باشیم به همان اندازه قدرت بیان ما قوی می‌شود. لذا همانطور که ذکر آن رفت هر بیانی ابتدا نیاز به یکسری مولفه‌های طبیعی و خصایصی اجتماعی را از دنیای بیرون می‌طلبد ولی این موارد نیاز به برنامه‌ریزی و تنظیم دارند که این کار تعادل است. تعادل همیشه به مؤلفه‌های بیان نظم می‌دهد.نظم بدین معنا که سعی می‌کند سیر تکاملی بیان را در حالتی برابر و آهسته بدون بی‌نظمی و احیاناً خشن به جامعه تزریق نماید.بنابراین این که می‌گوئیم تعادل در بیان یعنی در هر شرایطی بتوانیم زبان بیان را کنترل نمائیم و یا به بیانی دیگر تعادل همان فرمان بیان است که ما را در جاده اجتماع به نحو مطلوب هدایت می‌کند.

    ۷- نقش درازگویی و کوتاه گویی در فن بیان: البته این که نظامی می‌سراید: کم گوی و گزیده گوی چون در. حرف بسیار بجا و معقولی است اما نقش درازگویی و کوتاه‌گویی بستگی به شرایط دارد. چه این در بعضی مواقع حکم می‌کند تا که سخن ما در جهت نتیجه به داراز کشیده شود و بعضی مواقع نیز با چند کلمه می‌توان نتیجه گرفت ولی با این تفاصیل بیان هرچه قدر کوتاه و مفید باشد، بهتر است. چرا که خواننده را بهتر اقناع می‌کند. کوتاه سخن گفتن ولی مفید باعث رعایت زمان می‌شود و در ثانی به نفع روحیات جامعه بیمار نیز هست.

    اما در مجموع این دو در فن بیان نقش سازنده‌ای را ایفا می‌کنند. بدین سان که برای بهتر صحبت کردن نیاز به تمرین زیادی است و این تمرین نیز خواه ناخواه در قالب درازگویی گنجانده می‌شود و چه بسا در اغلب مواقع در جهت تعامل فن بیان فرهنگ کوتاه‌گویی مؤثر می‌افتد.

    ۸- روانشناسی چه اندازه به تعالی بیان کمک می‌کند؟ اگرچه یک بیان خوب ابتدا باید آشنایی لازم را نسبت به همه علوم کسب نماید. ولی در خیلی از موارد شناخت و آگاهی لازمه کار نیست یعنی فرد دارای اطلاعات فراوانی است اما نمی تواند این اطلاعات را در قالب بیان عنوان کند. لذا مطلع بودن یا مستعد و باهوش بودن و یا رسیدن به نبوغ فکری هیچ ارتباطی را با فن بیان ندارند چرا که هنر بیان هنری است ویژه و مختص به خود و در خیلی از موارد اطلاعات و مسایل جانبی کمکی را به این هنر در جهت رشد و تعالی نمی‌کنند. اگرچه در برخی موارد هم می‌توانند تأثیرگذار باشند. ولی نمی‌توان گفت که هر کسی از هوش زیادی برخوردار است می تواند قدرت بیان خوبی هم داشته باشد. بنابراین بخش عمده‌ای از کار به ژنتیک و بخشی دیگر آن نیز اکتسابی و یا ذاتی است. اما می‌توان ابزار داشت که استفاده بجا از ویژگی‌های اجتماعی و فردی خود عاملی در جهت رشد و تعالی بیان به شمار می‌آیند.

    ۹- فرهنگ معناشناسی در تقویت مقوله بیان چه اندازه مؤثر است؟ فرهنگ معناشناسی بدین مفهوم است که ما از هر چیزی مفهومی را دریابیم و البته مفاهیم نیز در شکل‌گیری بیان ما بسیار مدخلند. مثلاً معناشناسی یک گل و یا سبزه باعث می‌شود تا که ما درباره این دو مفاهیمی را بیان داریم. فرهنگ معناشناسی مهمترین عامل در جهت تقویت و تعالی زبان و بیان ماست. چه اینکه معانی ابزاری به شمار می‌روند که ما رادر ساختن ساختمان بیان کمک می‌کنند. معانی به مانند ابزار یک کشتی‌گیر و یا وزنه‌بردارند که او را در قهرمانی استعانت می‌کنند. فرهنگ معناشناسی به ما می‌آموزد تا که افق دید خود را نسبت به زبان همه موجودات گسترش دهیم. به ما می‌آموزد تا که بدانیم طبیعت می‌تواند در ابعادی معلم ما باشد.

    ۱۰- تأثیر مثلث اراده، صبر و امید در پیشرفت مقوله بیان: بی‌گمان آنانکه با حوصله و شمرده و به بیانی پخته صحبت می‌کنند همان کسانی‌اند که از اراده، صبر و امید بهره می‌‌جویند و طبعاً آنانکه بی‌حوصله و عجول هستند و همیشه در تعامل تعادل ندارند همان کسانی‌اند که هرگز مثلث اراده، صبر و امید را نفهمیده‌اند. بی‌گمان مقوله بیان مقوله‌ای بسیار بسیط و منتج به شمار می‌رود. پس آنانکه از اراده و صبر و امید برخوردار نیستند هرگز نمی‌توانند افرادی خوش‌بیان و مؤثر باشند. ما ‌نمی‌توانیم بگوئیم بیان خوبی داریم ولی فردی بی‌ارداه هستیم. چون اراده از پایه‌های اصلی شخصیت به حساب می‌آید و طبعاً فرد با شخصیت نیز باید با اراده باشد. ما نمی‌توانیم بگوئیم بیان داریم ولی صبور نیستیم. چه این که جهت مدیریت بحران نیاز مبرم به فن بیان است و چه بسا افرادی که با فن بیان از مشکلات حاد خود عبور کرده‌اند، ما نمی‌توانیم از خوبی بیان خود بگوئیم ولی فردی ناامید باشیم. چون هر چه قدر هم خوش بیان باشیم اگر به معیارهای زندگی به دید منفی نگاه کنیم توفیقی حاصل نمی‌شود.

    ۱۱- نقش صداقت گویی و دروغ پروری در شکل گیری بیان: بالطبع صداقت گویی و دروغ پروری در شکل‌گیری بیان پرنقش هستند. چه این‌که راست گویی خود فرهنگی است که به بیان کمک شایان می‌کند و دروغ‌پروری نیز از دیگر فرهنگ‌هاست که می‌تواند شمایل بیان را خدشه‌دار کند، لذا وقتی می‌گوییم فلانی راستگو و درستکار است به منزله این است که از ادبیات و بیان درستی برخوردار می‌باشد و عکس آن نیز صادق بوده به نحوی که افراد دروغ‌گو نیز دقیقاً مقابل افراد راستگو قرار می‌گیرند و تمام ویژگی‌های آنها نیز با افراد راستگو متفاوت است. دروغ پروری باعث ایجاد زبانی دروغین می‌شود و زبان نیز همین دروغ‌ها را بیان می‌دارد. بنابراین این نوع فرآیند می‌تواند به فرهنگ جامعه لطمه وارد سازد.

    پس این که می‌گوئیم نقش صداقت‌گویی و دروغ‌پروری در شکل‌گیری زبان نه به این معنی که یکی دارای نقش است و آن دیگر نیست بلکه بدین مفهوم که هردو نقشی سازنده دارند اما یکی مثبت و مثمن است و آن دیگری منفی و عقیم.

    ۱۲- رابطه‌ی شخصیت و بیان: شخصیت و بیان دقیقاً مکمل همدیگرند. یعنی بدون یکی آن دیگری نیز بی‌معناست و این مهم به دو دلیل عمده می‌تواند باشد. نخست شخصیت می‌باشد که به ویژگی‌ها و خصلت‌هایی اطلاق می‌شود که رفتار فرد را معرفی می‌کنند و در ثانی بیان است که یکسری مفاهیم و مصادیق را به تصویر می‌کشاند. لذا می‌توان گفت خود بیان نیز از عوامل تشکیل دهنده شخصیت به شمار می‌رود و شخصیت نیز نیاز مبرم به بیان دارد. چون بیان خوب می‌تواند بخشی از شخصیت فرد باشد.

    ۱۳- وجه اشتراک بین بیان و زبان و احیاناً تفاوت بین این دو کدامند؟

    زبان و بیان به مانند روح و جسم هستند که بدون یکی آن دیگر معنایی ندارد. چه این که برای بیان هرچیزی نیاز به زبان است و بدون بیان نیز زبان کاربردی ندارد. بیان از یکسری عوامل بیرونی تشکیل می‌شود و زبان تنها کنترل و هدایت آنها را برعهده دارد. در بین این دو نیز می‌توان تفاوت‌هایی را هم برشمرد. ولی این تفاوتها از حیث کاربردی نیست. چه این که در این زمینه این دو به هم نیاز دارند بلکه از لحاظ خصایص فردی آنهاست. بدین معنا که زبان از اعضای بدن بوده که بعنوان یک ابزار از ان جهت صحبت کردن استفاده می‌کنیم و طبعاً ماهیت وجودی نیز دارد و از طرفی نیز موجود است. اما بیان یکسری ویژگی‌های برونی‌اند که نه خود آنها بلکه تصویری از آنها در ذهن تداعی می‌شود و این تصاویر را زبان عنوان می‌کند.

    ۱۴- سیرت و تیپ بیان چه می‌گوید؟ بالطبع بیان از دو حالت برخوردار است نخست سیرت بوده و آن دگر تیپ. سیرت به این معنی که دارای حالاتی درونی است که این حالات نیز آشکار نیستند و تیپ به این مضموم که در زوایایی ظواهری را از خود به نمایش می‌گذارد. به مانند زبان حرکتی- زبان بصری- زبان سمعی که هر کدام از این زبان ها از طریق حرکت- دیدن و شنیدن خودی را به نمایش می‌گذارند. ویژگی‌های درونی بیان نه آن مواردی است که توسط زبان به اشکال مختلف ظاهر می‌شود که یکسری خصایص پنهانی‌اند که اهل دل آنها را درک می‌کنند. یعنی تیپ بیان همیشه ابزاری است در جهت شکل‌گیری سیرت بیان و طبیعی است که این دو نیز مکمل همدیگرند. سیرت بیان همان فهم و درون مایه ی بیان قلمداد می‌شود و یا مفاهیم و مصادیقی که به اصطلاح در فطرت بیان شکوفا می‌شوند را می‌توان سیرت بیان برشمرد. سیرت بیان همان رفتارهایی به شمار می‌روند که درون‌زا بوده و گرچه مشاهده نمی‌شوند ولی تأثیر آنها همیشه در الویت اول است. ولی تیپ بیان می‌تواند به همه ظواهری اطلاق گردد که از جانب جوارح بدن نمایان شوند.
    اصول سخنرانی, فن بیان
    توسط سید محمد فقیه سبزواری

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •