به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم نشین
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 245 تشکر : 0
    مورد تشکر: 21 مرتبه تشکر شده در 15 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    فرهاد آنلاین نیست.

    بمباران مدرسه کودکان استثنائی بروجرد

    دیماه سال 1365 سالن آیت اله طالقانی شهر بروجرد

    در ديماه سال 1365 هستيم حدود 15 روز است كه به علت جراحات ناشي از جنگ در بيمارستان بستري هستم .

    رژيم بعث عراق همچنان شهر مارا مورد اصابت بمب و راكت های اهدائی دنیای استکبارقرار مي‌دهد . دشمن در خيال خام خود با به را ه انداختن جنگ شهر‌ها در صدد ضربه زدن به مملكت اسلاميمان است .
    شبها كه پرستاران و امدادگران در حال رسيدگي به وضع بيماران و مجروحين بستري در بيمارستان شهيد چمران بروجرد تنها بيمارستان داراي امكانات جراحي شهر در آن ايام هستند برق بيمارستان قطع مي‌شود و همزمان با قطع برق صداي آژير خطر به صدا در مي‌آيد .

    مردم از ترس حمله هوائي ، دلهره دارند . هر لحظه ممكن است با اصابت بمب يا راكت و موشكي ، به شهر ، خيابان يا محله‌اي ويران شود . تا اين زمان بارها و بارها شهر مورد هجوم هواپيماهاي عراقي و راكتها و موشكهاي اهدائي آمريكا و كشور هاي غربي حامبي صدام قرار گرفته است .

    دشمن با گمان تضعيف روحيه مردم و رزمندگان مستقر در خطوط مقدم جبهه اقدام به چنين عمل وحشيانه‌اي مي‌كند .

    طرف ما در جنگ رسم مردانه جنگيدن را فراموش كرده است . يا بهتر بگويم از اول جنگ صفت مردانه جنگيدن را نداشته است .

    مردانه جنگيدن يعني رودر رو جنگيدن . حمله به شهرها ، خانه‌ها ، مردم و زنان و بچه‌ها آن هم در دل شب با مردانگي كه همخواني ندارد هيچ ، با انسانيت نيز كيلومتر‌ها فاصله دارد .

    فرداي آن‌روز با پائي قطع شده ، گردني تير خورده و دستي تركش خورده و سوخته روي تخت بيمارستان بستري بودم . بعد از تزريق آمپول سفالكسين توسط پرستار مهربان بيمارستان شهر در حال استراحت بودم كه ناگهان صداي آژير خطر بيمارستان را به جنب و جوش در‌اورد . همه مردم توان پناه گرفتن در پناهگاه را دارند . بجز بيماران بستري در بيمارستان و منازل .

    در همين لحظه آني و بدون درنگ صداي انفجاري مهيب وغرشی عجیب شهر را به لرزه در‌اورد .

    شيشه‌هاي قوي بيمارستان كه با چسب لو‌كوپلاست به شكل ضربدر مهار شده بودند به لرزش در‌آمدند . هر لحظه امكان شكستن شيشه‌ها مي‌رفت .

    تر‌كش‌ها و بمبها يك‌طرف ، زخم شيشه‌هاي خرد شده يك طرف . بگذريم بعد از گذشت چند لحظه صداي آژير آمبولانس‌ها و ماشينهاي آتش‌نشاني در شهر پيچيد . از اين صداها متوجه اصابت بمب به شهر شدم . هنوز چند لحظه نگذشته بود كه بيمارستان مملو از مجروحين و جانبازان بمباران شهر شد .

    در همين حال پرستاري مهربان با چند نفر امدادگر مردي به همراه كودكي تركش خورده در جستجوي تختي خالي جهت بستري كودك بودند .

    به ناچار كودك را در كنار من بستري كردند . با همان وضعيت بد مجروحيت از خودم خجالت كشيدم . با اشاره به امدادگر از او خواستم براي من صندلي چرخداري تهيه كند تا روي چرخ بنشينم . امدادگر صندلي را تهيه كرد . وقتي كه قصد پائين آمدن از تخت را داشتم سرم درد مي‌كرد و به‌خاطر خونريزي زياد قبل از مجروحيت توان ايستادن و نشستن را نداشتم .

    با هر زحمتي كه بود روي صندلي چرخ‌دار نشستم . با مشقت و صرف انرژي زياد صندلي چرخدار را به حركت درآوردم.

    راهروي بيمارستان مملو از مجروحيت بمباران بود .

    روي چندين برانكارد ملحفه‌اي سفيد كشيده شده بودند كه معلوم مي‌شد به شهادت رسيده اند . بعد از پرس و جو متوجه شدم دبستان كودكان استثنايي شهر مورد اصابت بمب يا موشك قرار گرفته است . از اين واقعه بسيار متاثر شدم .

    در بيمارستان جاي خال نبود حتي با صندلي چرخدار نيز جايي در بيمارستان برايم پيدا نمي‌شد . به ناچار با منزل همسايه تماس گرفتم و خواهش‌كردم با خانواده‌ام جهت انتقال از بيمارستان به منزل هماهنگي كنند .

    حدود نيم‌ساعت بعد با مجوز پزشك بيمارستان را ترك و به منزل رفتم .
    تصاوير پيوست شده تصاوير پيوست شده
    ویرایش توسط بهمن پور : 2013-08-25 در ساعت 23:13

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •