به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11

Threaded View

  1. #1
    هم راه کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 1,501 تشکر : 0
    مورد تشکر: 157 مرتبه تشکر شده در 137 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    سیده فاطیما آنلاین نیست.

    متن فرمان قتل امير كبير

    اينست ثمره شوم آنهمه تلاشها و شيطنت ها و اين است نتيجه نكبت بار آن پشت هم اندازي ها و دوز و كلكها ثمره تلخي كه براي قرنها و شايد تا ابد كام ملت ايران را تلخ خواهد داشت و نتيجه ي فلاكت زائي كه جلوترقي و تكامل و استقلال و سيادت و سعادت ملت و كشور ايران را سد كرد و داغ اسارت و عقب افتادگي و تو سري خوري و استعمار زدگي را بر پيشاني مردم ايران و بلكه قاره آسيا زد و بهترين فرزند ايران و مقتدرترين قهرمان پيكار با استعمار و استثمار را از مردم سيه بخت و تيره روز ايران و بلكه آسيا گرفت.

    مي گويند دستور قتل اميررا توسط يكي از زنان زيبا و مورد علاقه شاه در حاليكه شاه را در درياي شهوت غرق كرده بود از او گرفتند. آن زن از خدا بي خبر كه شاه عباس و شهوتران را مست و مخمور كرده و سراسر وجود او را در تصرف خود در آورده بود از او خواست كه اين سند بدبختي و سيه روزي ملت ايران را امضاء كند شاه هم فورا آنرا امضاء كرد و بدست او داد و او هم بلادرنگ آنرا نزد دشمنان امير فرستاد و خود طبق ماموريتي كه داشت باز به عشوه گري پرداخت تا چند ساعت ديگر نگذارد شاه بحال عادي برگردد.

    شاه وقتي كه بحال عادي برگشت ياد امضاي فرمان اعدام امير سراپاي وجودش را لرزاند و از سوگلي حرم خواست كه آن فرمان را به او برگرداند ولي جواب اين بود كه فرمان همايوني همان نيمه شب به مامور اجرا داده شده و در همان دل شب چاپاري به طرف كاشان حركت كرده است.

    امير كبير در گرمخانه حمام غرق در خيالات خود نشسته بود جلادان شاه وارد محوطه حمام مي شوند بيرون حمام و در رخت كن مامور گماشتند كه كسي داخل نشود كسي هم بيرون نرود فراشباشي با يك جلاد ديگر وارد گرمخانه شدند حكم قتل امير را به دستش دادند ، امير با يك دنيا وقار و خونسردي آنرا از نظر گذراند.

    از جا بلند شد و غسل كرد و آمد وسط گرمخانه نشست و بنا به نوشته اعلم الدوله ثقفي به حاجب الدوله گفت :

    همين قدر بدان كه اين پادشاه نادان مملكت ايران را از دست خواهد داد.

    امير عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت دستور داد كه دو رگ در دو بازوي وي را قطع كردند بنا به روايتي خودش رگهاي دست خود را بريد و دو دست را روي زمين گذاشت و با كمال آرامش و خونسردي شاهد فواره زدن خونهاي گرم و پر جوش و خروش كه جز استقلال و عظمت كشور چيزي نمي توانست آنرا تسكين دهد ، بود.

    تمام صحن گرمخانه از خون امير رنگين شد حالت ضعف و ناتواني رفته رفته بر او مسلط مي شد علائم مرگ بر چهره شكسته و گيرا و پر ابهتش نقش مي بست نيروي مقاومت از او سلب شد دو چشمان جذابش به خونهائي كه صحن حمام را پوشيده بود دوخته شده بود و دو لبش به منظور دعا خواندن و اقرار به عقايد مذهبي كه داشت به آرامي حركت مي كرد.

    عليخان مراغه اي نگاهي به جلاد ديگر انداخت و به اشاره به او چيزي حالي گرد و جلاد بي شرم و خونخوار هم بلادرنگ لگدي به ميان دو كتف امير كبير زد و جسد بي توان او را بر روي صحن حمام در ميان خونها غلطاند سپس حوله اي به دهان امير كبير فرود كرد و راه نفس را كه به شماره افتاد بود بر او بست.

    پس از چند لحظه جسد بي جان ميرزا تقي خان امير كبير در ميان خونهاي صحن گرمخانه حمام فين افتاده بود و دژخيمان دربار كثيف ناصرالدينشاه آن منظره دلخراش و جانكاه را پشت سر گذاشته و با عجله و شتاب بسوي تهران در حركت بودند.
    تاريخ شهادت :

    مرحوم حاج فرهاد ميرزا براي ماده تاريخ امير كبير چهار جمله زير را بحساب ابجد استخراج كرده و در كتاب زنبيل صفحه 154 نوشته است :

    1- كو امير نظام؟

    2- خدمت كرد؟

    3- هيجدم مه ربيع الاول مقتول گرديد.

    4- مرد بزرگي تمام شد.

    تمام اين جملات بحساب ابجد مي شود 1268 .
    امير كبير و سنگ حكيم :
    آقاي اقبال آشتياني پس از ذكر جريان قتل امير مي نويسد :

    داستان كشته شدن امير با آن وضع تاسف آور با ملاحظه ي حقوق خدمت و تربيتي كه او بر گردن ناصرالدين شاه داشته بي اختيار انسان را بياد سنك seneoue حكيم (2-66 ميلادي) مربي و خدمتگزار نرون Neron امپراطور روم مي اندازد و از تشابه عجيبي كه گاهي بين پاره اي از حوادث مي يابد به عبرت مي افتد چه سنك حكيم هم كم و بيش مانند مرحوم امير كبير به مخدوم خود نرون سفيه سفاك خدمتها كرد و سعي ها در تربيت و تهذيب اخلاق او بكار برد.

    اما آن ناجوانمرد كه بر مال و جاه امير رشك مي برد و وجود او و نصايح سودمندش را مزاحم حالت درنده خوئي و شهوتراني خود مي ديد امر داد تا حكيم رگهاي خود را بگشايد و عينا مثل مرحوم امير به قصد جان خود را فداي هوي و هوس مخدوم ناسپاس خودش سازد.

    کتاب اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار/اكبر هاشمي رفسنجاني

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •