به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.

    دلیل وابستگی بیش از حد پسران ایرانی به مادرشان چیست؟




    نقش مادر در ایجاد قدرت در خانواده:همه ما انسان ها نیاز به احساس قدرت داریم . احساس این که وجودمان موثر است ، توانمند است و تولید کننده .

    ما این احساس را در« نقش » های متفاوتی که در هستی خود داریم ، جست و جو می کنیم . نقش ما به عنوان همسر ، پدر ، مادر ، فرزند ، نقش اجتماعی ، شهروند ، عضو گروه خاص و ... .

    برخی زنان بنا به علل فرهنگی نقش اجتماعی ندارند . بنابراین قدرت خود را در خانه جست و جو می کنند و به خصوص در نقش مادری خود . از سوی دیگر در توازن قدرت درون خانواده ، در رابطه زن و شوهر به علت قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتر مرد ، زن از نقش مادری خود استفاده می کند .

    علاوه بر این ها ، مساله ای فرافرهنگی و فرا آئینی هم وجود دارد و آن ذهنیت اسطوره ای نسبت به مادر و جایگاه اوست . این ذهنیت ، زن را یاری می کند تا در این نقش تثبیت شود و تمام قدرت خود را از این نقش تامین نماید .

    از همه مهمتر ، در خانواده هایی که طلاق عاطفی وجود دارد ، یعنی زن و شوهر عاطفه ای رد و بدل نمی کنند و زندگی عاطفی شان گسسته و نابود است و تنها براساس قراردادهای اجتماعی یا به واسطه سرمایه گذاری های مختلف دیگر در کنار هم قرار دارند ، زن از قدرت مادری خود بیشتر استفاده می کند .

    مثلا باند عاطفی محکم با فرزندان بستن و پدر را منزوی کردن . این عوامل در ارتباط مادر با دختر و پسر خود هر کدام اثرات متفاوتی می گذارد که به دو نمونه از آن ها می پردازم :


    مادر وپسر

    یکی از رایج ترین اشکالات روانی و آسیب شناختی در رابطه بین مادر و پسر ، وابستگی شدید مادر به پسر است .
    زنی که ارتباط عاطفی راضی کننده با شوهر خود ندارد ، یا طلاق گرفته ، یا شوهرش فوت کرده و یا به دلایل شخصیتی قادر به برقراری ارتباط عاشقانه با مرد دیگری نیست ، یک پیوند عاشقانه و وابسته با تک پسر ، پسر اول یا در مواردی با یکی از پسرهای خود دارد .

    یعنی آن پیوند عاشقانه که در ارتباط آغازین مادر با نوزاد خود وجود داشته ، ادامه پیدا می کند . مادر نیازهای وابستگی خود را به صورت وابسته نگه داشتن پسر به خود ، ارضا می کند . ناخودآگاه و خود آگاه اجازه استقلال و فاصله گرفتن مرزدار با مادر را نمی دهد و یک پیوند دوتایی در یک حباب خود شیفته جدا از جهان بیرون ، ایجاد می گردد .

    در یک سیر رشد بهنجار، از حدود 5-3 سالگی ، در پسر احساس عاشقانه نسبت به مادر به وجود می آید اما این احساس با فاصله گرفتن مادر و نزدیک تر شدن به پدر و همانند سازی پسر با پدر دریک ارتباط صمیمانه تخفیف می یابد .

    وقتی مادر ، پسر را در پیوند عاشقانه نگه دارد ، عواقب متعددی برای پسر به بار می آید . اول این که هرگز احساس استقلال و خود مختاری به او دست نمی دهد و دارای هویتی کمرنگ ، با اعتماد به نفس پایین و نقش اجتماعی ضعیف می شود .

    چون مادر سلطه جو و مسلط و کنترل کننده است ، نقش پدر کمرنگ می شود . پسر نمی تواند به درستی با پدر همانند سازی کند و خصلت های مردانه در او به درستی شکل نمی گیرد ( مثل ثبات قدم ، ابراز وجود ، جاه طلبی های متعارف اجتماعی ، میل به پیشرفت و ...)

    در صورتی که نقش پدر در خانه کمرنگ ومنفعل باشد یا پرخاشگر و طرد کننده ( که در خانواده های ایرانی و مرد ایرانی بسیار دیده می شود ) عدم توانایی در همانند سازی با پدر تشدید می شود و پسر در واقع با مادر و جنسیت زن ، همانند سازی می کند و خصلت های زنانه در او بارز می شود .

    در مواردی به علت همانند سازی با مادر ، پسر تمایلات همجنس خواهانه پیدا می کند و به قولی زن صفت می شود . این پیوند سلطه آمیز مادر با پسر ، موجب برانگیختن احساس ترس و تهدید نسبت به کل زن ها در پسر می شود . تظاهرات این ترس به گونه های مختلف می تواند باشد .

    گاهی اوقات ، پسر هرگز وارد رابطه عشقی – جنسی با جنس مخالف نخواهد شد .گاهی در روابط بسیار کوتاه مدت و پراکنده و هرز آمیز وارد می شود که در هیچ یک ، عشق و صمیمیت جنسی را نمی تواند تجربه کند و همیشه یک میل به انتقام جویی و ترس در او باقی می ماند .

    گاهی زنی را به همسری اختیار می کند که به نوعی بتواند کاملا مادر او باشد و همان رابطه ی کودک – والد را با او می گیرد . گاهی مردانی را می بینیم که همسری کاملا مادر گونه دارند ولی متاسفانه در بیرون از خانه ، روابط پراکنده برقرار می کنند .

    مادر و دختر
    یکی دیگر از رایج ترین ارتباطات روان نژند مادر – کودک در جامعه ، رابطه مادر با دختر است . زنی که زن بودن خود را دوست ندارد و حتی از آن متنفر است و در قبال آن احساس حقارت می کند ، وقتی صاحب نوزاد دختری می شود ، نا خود آگاه به او پیغام های طردشدگی می فرستد . یعنی نا خود آگاه به او پیغام می دهد که :"تو بدی ، چون یک زنی " !

    این بی ارزش شدگی در دو بعد انجام می شود : بعد جنسی و بعد غیر جنسی که در فرایند رشد ، این ها یگانه می شوند . یعنی شکل گیری و رشد هویت جنسی در تماس مستقیم و تنگاتنگ با رشد کل شخصیت است . بدین معنا که فرایند رشد در زن با زن شوندگی و در مرد ، با مرد شوندگی ، یعنی با پذیرفتن هویت جنسی همراه است .

    مادری که جنسیت خود را دوست ندارد، از ابتدای تولد نوزاد دختر خود ، احساس گناه می کند .
    این دختر بچه در سیر رشد خود دو کار می تواند بکند ، یا هویت جنسی خود را بپذیرد یا نپذیرد .

    دختر اگر هویت جنسی خود را به عنوان یک زن بپذیرد ، همواره احساس شرم و گناه در مورد خود دارد . زنی می شود با ویژگی های آزار خواه که خود را نا خود آگاه در روابطی قرار می دهد که منتهی به تنبیه و تحقیر او شود . انگار باید کفاره جنسیت خود را بدهد .

    زنان منفعل ، مطیع و زیردست و تحقیر شده در مقابل مردان که حتی نا خود آگاه ، رفتار سادیستیک را در مردان مقابل خود القاء می کنند ، از این گونه اند .

    اینان در بسیاری از موارد سردمزاج هستند . انگیزه ای برای رشد و فعالیت اجتماعی ندارند. وابسته و انزواجو هستند ، یا در مواردی همیشه احساس بدهکاری به دیگران دارند و برای گرفتن تایید دیگران هر کاری می کنند .

    حالت دوم این است که هویت جنسی خود را نپذیرند و آنرا طرد کنند . در این صورت با پدر همانند سازی می کنند و خصائل مردانه در آن ها بارزتر می شود ( مرد صفت می شوند ) .

    این زنان ممکن است نقش های اجتماعی موثری را بپذیرند ، اما فاقد ویژگی های زنانه می شوند . سرد مزاجند و هرگونه ویژگی زنانه را در خودآگاه سرکوب کرده یا در ناخود آگاه واپس می رانند .

    رابطه آن ها با مردها بیشتر تبدیل به رقابت جویی های مردانه و جنگ قدرت می شود .

    این ها از زن هایی که ویژگی های زنانه خود را بروز می دهند ، متنفر می شوند و آن ها را تحقیر می کنند . در مواردی این نفرت از زن با مکانیزم دفاعی واکنش سازی به صورت حمایت از زنان در قالب "فمینیسم افراطی " در می آید .

    این دو گونه رویکرد ، در طیفی قرار می گیرد که ممکن است زن ویژگی هایی از هر دو گونه رویکرد را از خود نشان دهد .

    آسیب زا ترین رابطه آن است که : مرد را از مرد بودن و زن را از زن بودن جدا می کند ؛ که این بستر، سبب آسیب زایی کل شخصیت فرد می گردد .
    ویرایش توسط بهمن پور : 2013-08-24 در ساعت 11:01

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •