دید مجنون را عزیزی دردناک کو میان ره گذر میبیخت خاک گفت ای مجنون چه میجویی چنین گفت لیلی را همیجویم یقین گفت لیلی را کجا یابی ز خاک کی بود در خاک شارع در پاک گفت من میجویمش هر جا که هست بوک جایی یک دمش آرم به دست
لیست موضوع های تصادفی این انجمن : دعای مظلوم از صد هزار برج می گذرد داستان آموزنده “شمس و مولانا” داستان جالب "پیرمرد و الاغ" گفتار پیری مستغنی داستان عشق مادر فقر واقعی، فقر روحی است دل عزراییل برای چه کسانی سوخته است؟ اثر گسترده ی تلقین معجزه ی عشق حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد داستان جالب قصر پادشاه
خیلی زیبابود
نوشته اصلی توسط سیده فاطیما خیلی زیبابود ممنونم دوست خوبم @};-
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مشاهده قوانین انجمن