به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم نشین
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 245 تشکر : 0
    مورد تشکر: 21 مرتبه تشکر شده در 15 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    فرهاد آنلاین نیست.

    این دختر قربانی جامعه است!

    هس1.jpg
    محور اصلی فیلم «هیس، دخترها فریاد نمی زنند» همچون دیگر آثار «پوران درخشنده» آدم های تنها و آسیب پذیر است که این بار قربانی بودن آنها به خصوص در برابر جامعه و قانون بیش از پیش خودنمایی می کند.

    دهمین فیلم کارگردانی که چهارمین دهه فعالیت خود را در عرصه سینما پشت سر می گذارد، به یک زخم دیرینه در قشر زنان می پردازد. زخمی که با نگاه موشکافانه؛ نه لزوما جانبدارانه او کالبدشکافی شده است. زخمی به نام تجاوز که در گردباد تعابیر غلط از (آبروداری) گم شده و همچون خوره روح زنان قربانی را از درون می جود.
    هس2.jpg
    فیلمنامه «هیس، دخترها فریاد نمی زنند» که حاصل همکاری درخشنده با میترا بهرامی است، با یک بحران آغاز می شود. بحران زندگی شیرین که در شب عروسی خود سرایدار آپارتمان را به قتل رسانده ولی حاضر نیست هیچ حرفی در این باره بزند. فیلم در سطح همین علامت سوال باقی نمی ماند بلکه با پیگیری چرایی عملی که از این دختر سر زده، به تدریج نوک پیکان اتهام متوجه قوانین جاری در جامعه و باورهای غلطی می شود که بر عادی ترین روابط و مناسبات اجتماعی ما حاکم است و سرنوشتی ناخوشایند را برای شیرین به نمایندگی از همه زنانِ خاموشِ قربانی تجاوز رقم می زند.

    در واقع فیلم را باید نقطه تلاقی قوانین نادرست قضایی و باورهای غلط جامعه دانست که در گرداب این نقطه تلاقی، شیرین دست و پا می زند. دختری که قربانی تعبیر غلط جامعه از (آبروداری) و (ترس از آبرو) شده و به لطف نقص هایی که در قوانین قضایی وجود دارد، حذف می شود تا به جای یافتن پاسخ درست برای سوال های متعددی که در این مسیر وجود دارد، به نوعی صورت مساله پاک شود.
    همان طور که اشاره شد ساختار روایی قصه در «هیس، دخترها فریاد نمی زنند» به گونه ای است که با ترسیم بحران اولیه و کنجکاوی که به واسطه موقعیت دراماتیک قهرمان ایجاد شده، به تدریج قصه شاخ و برگ پیدا کرده و در عین حرکت طولی که پیگیری پرونده شیرین تا صدور حکم دادگاه است، در جهت عرضی هم بسط پیدا می کند که این عریض شدن به واسطه ارایه اطلاعاتی از گذشته تا حال است؛ حتی ترسیم اتفاق های شب عروسی و چگونگی قرارگرفتن شیرین در مرکز بحران و دست زدن به قتل سرایدار.

    این شکل روایت، امکانی در اختیار نویسنده و فیلمساز قرارداده تا با تکیه بر نقاط اوج گذشته در قالب فلاش بک بتواند نقاط خالی قصه زمان حال را پر کند و در عین حال به موازات پیشرفت یک پرونده قضایی، مخاطب را تا جای ممکن با روند قانونی کار همراه کند. با چنین ترفندی است که وقتی بخشی طولانی به دادگاه و مواجهه شیرین و وکیلش با صدور حکم و قاضی پرونده و... اختصاص پیدا می کند، مخاطب این لحظات را به مثابه لحظه های مرده برای توضیح روند قانونی واقعی تلقی نمی کند بلکه به شکل حسی با آن همراه می شود.

    ویژگی دیگری که کمک کرده این مسیر طولی به شکل حسی دراماتیزه شود، نوع نگاه نویسنده و فیلمساز به شخصیت های فرعی و مکمل است که آنها را به خوبی از هم متمایز می کند و این نکته حتی در مورد کاراکترهایی که فقط در یک صحنه حضور دارند صدق می کند.

    نگاه شخصیت پردازانه به آدم های قانون از قاضی و مامور تجسس تا رییس زندان و... و البته انتخاب بازیگران حرفه ای حتی برای حضور تک سکانسی آنها، باعث شده تصویر کلیشه شده از این آدم های واقعی درهم شکسته شود و لایه درونی تری از آنها در معرض دید مخاطب قرار گیرد. مثل قاضی که به خاطر داشتن یک فرزند دختر به شکل حسی درگیر پرونده شیرین می شود و خودش را نه فقط مسوول بلکه یک پدر می داند. به همین دلیل است که حاضر می شود با خانم وکیل به خانه دخترکی که قربانی سرایدار مقتول بوده برود تا بلکه با اعتراف دخترک بتواند پدر او را راضی به شکایت از مقتول کند و شیرین را نجات دهد. یا رییس زندان که حاضر می شود تا صبح در انتظار تلفن خانم وکیل بیدار بنشیند تا بلکه گشایشی حاصل شود و طناب دار بر گردن شیرین بوسه نزند.

    البته باورپذیری مسیری که پرونده دراماتیزه شده شیرین در طول فیلم طی می کند به یک عامل دیگر هم بستگی دارد که حضور شخصیت خانم وکیل در این پرونده است. زنی که با تسلط بر جزییات و کلیات قانون نگاه همه آدم های مرتبط با پرونده و البته مخاطبان فیلم را به نقاط خالی قانون و نقصی که در نوع نگاه آدم ها نسبت به شیرین و قربانیان اینچنینی وجود دارد جلب می کند. نگاه هایی مثل نگاه همان پدری که حاضر نمی شود بابت سوءاستفاده سرایدار مقتول از دخترش، شکایت کند درحالی که می داند با اینکار می تواند هم شیرین را - که باعث رهایی دخترش از دست سرایدار شده - از طناب دار نجات دهد هم تعبیر غلط از تابوی (آبروداری) را بشکند.
    هس3.jpg
    چه بسا به دلیل همین ناگزیری ناشی از فشار باورهای به غلط تعبیر شده است که فیلمساز ترجیح داده در بخش پایانی فیلم که به شکلی اجتناب ناپذیر گام های لرزان شیرین را به سوی چوبه دار ثبت می کند، به جای ساکن ماندن و آماده شدن برای مرگ تلخ او، یک پیچ و قصه فرعی وارد کار کند که پیداشدن برادر معتاد سرایدار مقتول را دنبال می کند تا به این طریق تلخی سرانجام محتوم شیرین با کورسویی از امید، اندکی تعدیل شود.

    اما تاثیرگذارترین تصویر، همان تصویر پایانی از چهره رنگ پریده و مات زده شیرین است که دو زن نگهبان زندان از دو طرف دست هایش را گرفته اند و او را برای اجرای حکم می برند. شیرین در این موقعیت دست به کنشی نمادین به وسعت تاریخ می زند؛ فریادی می کشد که صدایش نه با امواج صوتی بلکه با درد از گذشته تا آینده ثبت می شود. شیرین فریادی سر می دهد که صدای کل کشیدنی مصیبت وار این فریاد را پوشش می دهد. او به سوی سرنوشت خود می رود چون یک قربانی است و جامعه باید این تاوان را بدهد.
    نویسنده: سحر عصر آزاد


    گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
    www.seemorgh.com/culture
    منبع: روزنامه شرق

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •