به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم راه کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 1,501 تشکر : 0
    مورد تشکر: 157 مرتبه تشکر شده در 137 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    سیده فاطیما آنلاین نیست.

    اشعاری منتخب از مجموعه شعر «مرثیه خاک» احمد شاملو

    مرثیه

    به جست و جوی تو
    بر درگاه ِ كوه می گریم،
    در آستانه دریا و علف.

    به جستجوی تو
    در معبر بادها می گریم
    در چار راه فصول،
    در چار چوب شكسته پنجره ئی
    كه آسمان ابر آلوده را
    قابی كهنه می گیرد.
    . . . . . . . . . . . .
    به انتظار تصویر تو
    این دفتر خالی
    تاچند
    تا چند
    ورق خواهد زد؟
    ***
    جریان باد را پذیرفتن
    و عشق را
    كه خواهر مرگ است.-

    و جاودانگی
    رازش را
    با تو درمیان نهاد.

    پس به هیئت گنجی در آمدی:
    بایسته وآزانگیز
    گنجی از آن دست
    كه تملك خاك را و دیاران را
    از این سان
    دلپذیر كرده است!
    ***
    نامت سپیده دمی است كه بر پیشانی آفتاب می گذرد
    - متبرك باد نام تو -

    و ما همچنان
    دوره می كنیم
    شب را و روز را
    هنوز را...

    هملت

    بودن
    یا نبودن...

    بحث در این نیست
    وسوسه این است.
    ***
    شراب ِ زهر آلوده به جام و
    شمشیر به زهر آب دیده
    در كف دشمن.-

    همه چیزی
    از پیش
    روشن است و حساب شده
    و پرده
    در لحظه معلوم
    فرو خواهد افتاد.

    پدرم مگر به باغ جتسمانی خفته بود
    كه نقش من میراث اعتماد فریبكار اوست
    وبستر فریب او
    كامگاه عمویم!

    [ من این همه را
    به ناگهان دریافتم،
    با نیم نگاهی
    از سر اتفاق
    به نظاره گان تماشا]
    اگر اعتماد
    چون شیطانی دیگر
    این قابیل دیگر را
    به جتسمانی دیگر
    به بی خبری لا لا نگفته بود،-
    خدا را
    خدا را !
    ***
    چه فریبی اما،
    چه فریبی!
    كه آنكه از پس پرده نیمرنگ ظلمت به تماشا نشسته
    از تمامی فاجعه
    آگاه است
    وغمنامه مرا
    پیشاپیش
    حرف به حرف
    باز می شناسد
    ***
    در پس پرده نیمرنگ تاریكی
    چشمها
    نظاره درد مرا
    سكه ها از سیم وزر پرداخته اند.
    تا از طرح آزاد ِ گریستن
    در اختلال صدا و تنفس آن كس
    كه متظاهرانه
    در حقیقت به تردید می نگرد
    لذتی به كف آرند.

    از اینان مدد از چه خواهم، كه سرانجام
    مرا و عموی مرا
    به تساوی
    در برابر خویش به كرنش می خوانند،
    هرچندرنج ِمن ایشان را ندا در داده باشد كه دیگر
    كلادیوس
    نه نام عــّم
    كه مفهومی است عام.

    و پرده...
    در لحظه محتوم...
    ***
    با این همه
    از آن زمان كه حقیقت
    چون روح ِ سرگردان ِ بی آرامی بر من آشكاره شد
    و گندِِِ جهان
    چون دود مشعلی در صحنه دروغین
    منخرین مرا آزرد،
    بحثی نه
    كه وسوسه ئی است این:
    بودن
    یا
    نبودن

    تمثیل

    در یكی فریاد
    زیستن -
    [ پرواز ِ عصبانی‌ ِ فـّواره ئی
    كه خلاصیش از خاك
    نیست
    و رهائی را
    تجربه ئی می كند.]
    و شكوهِ مردن
    در فواره فریادی -
    [زمینت
    دیوانه آسا
    با خویش می كشد
    تا باروری را
    دستمایه ئی كند؛
    كه شهیدان و عاصیان
    یارانند
    بار آورانند.]
    ورنه خاك
    از تو
    باتلاقی خواهد شد
    چون به گونه جوباران ِ حقیر
    مرده باشی.
    ***
    فریادی شو تا باران
    وگرنه
    مرداران!




    منبع: sarapoem.persiangig.co
    ویرایش توسط بهمن پور : 2013-09-02 در ساعت 00:30

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •