|
|
|
|
شير يه روز تصميم گرفت با نامزدش ازدواج كنه
در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم
.
.
موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم"
يكي از شير هاي ميهمان غريد كه" موش فسقلي تو چطور به يه شير مي گي داداش؟"
.
.
موش با احتياط و به آرامي گفت " با اجازه تو داداش عزيز منم قبل از ازدواج شير بودم!!"
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2015-01-15)
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- متأسفم!نتونستم برای زنتون کاری کنم!!(طنز)
- عاشقی از زبان مشاغل مختلف ( طنز )
- شعر طنز/ای عزیزان پشت کنکوری
- خبر فوری
- پلوتون
- تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
- نامه ی فدراسیون ایران به فدراسیون آرژانتین
- دیکشنری انگلیسی- اصفهانی
- معرفی اعضای خانواده همسر از نگاه یک مرد....
- حـق تقـدم در رانندگی...(شعر طنز)
- ﻧﺎﻣﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ! (طنز)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)