|
|
|
|
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می دهد که چگونه همه چیز ایراد دارد: مدرسه، خانواده، دوستان و ...
مادر بزرگ که مشغول پختن کیک است، از پسر کوچولو می پرسد که کیک دوست دارد؟و پاسخ پسر کوچولو البته مثبت است. - روغن چه طور؟- نه!- و حالا دو تا تخم مرغ .- نه مادربزرگ!- آرد چی از آرد خوشت می آید؟ جوش شیرین چطور؟- نه مادر بزرگ از همه شان حالم به هم می خورد.- بله همه ی این ها به تنهایی بد مزه به نظر می رسند آما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می شود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل می کند. خیلی از اوقات تعجب می کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم. اما او می داند که وقتی همه ی این سختی ها به درستی در کنار هم قرار گیرند، نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم ، در نهایت همه ی این پیش آمد ها با هم به یک نتیجه ی فوق العاده می رسند.مطمئن باشيد !
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- یک مشت شکلات
- داستان زیبای قبر خالی
- دلخوری لاک پشت از خدا و پاسخ خدا به او!
- شهامت تغییر داشته باشید
- بی ریاترین بیان عشق به همسر در مقابل ببر وحشی
- داستان آموزنده کمک به رقبا
- داستان کوتاه ناخدا یا مهندس!؟
- حکایت پادشاه و تخته سنگ
- الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه
- ماهیِ نونی
- داستان درویش و زاهد و دخترک کنار رودخانه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)