|
|
|
|
باوركن!خسته ام!
حتما تا به حال
هزار مرتبه اين كلمه را
در كتاب شاعران ديگر اين شعر ديده اي!
من از آنها خسته ترم!
باوركن!
امشب پرده تمام پنجره ها را كشيده ام!
مي خواهم بنشينم و يك دل ِسير،
برايت گريه كنم!
اين هم از فوايد ِمخصوص ِفلات ماست،
كه دل شاعرانش
تنها با گوارش ِگريه سير مي شود!
ار گريه هاي بي گناه گهواره به اين طرف،
تا دمي ديدگانم به سمت و سوي دريا رفت
صدايي از حوالي پلكهاي پدرم گفت:
«-مردها گريه نمي كنند!»
حالا بزرگ شده ام!
مي دانم كه پدرم نيز
بارها در غم تقويمها گريه كرده است!
حالا مي دانم كه هيچ غمي غم آخر نخواهد بود!
هوس كرده ام كه اين دل بي درمان را،
به درياي گريه بزنم!
هوس كرده ام ديده ام را،
به ديدار دريا ببرم!
بايد حساب تمام بغض هاي فروخورده را روشن كنم!
حساب ترانه هاي مرطوب را!
حساب گريه هاي گم شده را ...یغما گلرویی
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-02-13 در ساعت 22:21
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)