به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم راه کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jul 2013
    نوشته ها : 1,501 تشکر : 0
    مورد تشکر: 157 مرتبه تشکر شده در 137 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    سیده فاطیما آنلاین نیست.

    سلام ای دوست

    سلام ای دوست
    اینجا حال ما خوب است
    ملالی نیست جز دوری
    چه باید گفت با دنیا
    که تقدیر مرا ، نا دیدنت فرمود....
    در اینجا آسمان ،گاهی دلش می گیرد اما،
    بارش ابرش ، دگر مثل قدیما نیست
    و مردم وقت کم دارند
    و عادت کرده اند ، اری فقط عادت
    به لبخندی سلام ات می دهند ، اما
    نمی پرسد کسی حال تو را ، با عشق
    و معنی نگاه خیس را
    رمز سکوت مانده بر لب را
    چه می گویم
    کسی دلتنگیت را هم ، نمی فهمد
    نمی دانم چرا دیگر نشانی از کبوتر نیست
    در اینجا ، گاه گاهی ، یک کلاغی میرسد از راه
    که می دانم و می دانی ، دوباره گم نموده راه منزل را
    به منقارش ، بقایای چروک تکه صابونی
    و پرهایی به رنگ آسمان شهرمان
    آری صدای قار قارش ،
    طعم دلگیر غروب جمعه پاییز را دارد
    بجز زنگ حیاط خانه همسایه مان
    دیگر صدای بلبلان در شهر، خاموش است
    در این رنگین بساط راه و بی راهی ،
    به جز رانندگان شهرما
    دگر کمتر کسی ، در فکر راه مستقیم اینجاست
    و مردم سخت در کارند ، بی تابند
    برای زندگی ، البته وقتی نیست
    زمان دل سپردن ، صبح تا شامی ست
    همه در حال صرف فعل تنهایی
    و من تنها
    و تو تنها
    و او تنها
    و ما ، حتی شما،
    تنهای تنهاییم و تنهایید
    فقط آنها ، آری فقط آنها
    همیشه با همند و ...
    بگذریم ،
    اما چه می گفتم ؟
    عزیزم با تو می گفتم ،
    که اینجا حال ما خوب است
    نه من ، آری تمام مردمان خوبند
    گناهش گردن آنکس که می گوید
    در اینجا ، هم هوا ، هم آسمان ، پاک است و رویایی
    اگر می میرد این همسایه
    گویی ، مرگ همسایه برای مردمان
    این زندگان ساکت و خاموش هم ، خوب است
    کسی می خواندم ، باید ببندم کوله بارم را
    و من ، با در ، اگر گفتم ،
    کنون بشنو مرا ، دیوار
    که من گفتم ، ولیکن باورش با تو
    که من هم مثل دیگر مردمان شهرمان ، البته خوشبختم
    در اینجا اشک در چشمی نخواهی یافت
    کسی دردی ندارد ، غصه بی معناست
    و اما آسمان شهر ما ، آبی ست
    کبوترها ، میان اسمان شهر می رقصند
    به پایان آمد این دفتر
    حکایت را ، شکایت را
    کسی اما ، نخواهد گفت ، نخواهد خواند
    حقیقت را ، کسی اینجا نمی خواهد
    به پایان می رسم ، اما
    کلاغی نیست
    ملالی نیست ، جز ...
    آری بجز این که
    دلم تنگ است
    ویرایش توسط بهمن پور : 2014-04-15 در ساعت 00:11

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •