|
|
|
|
تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد
یک باره پری از نظر خلق نهان شد
گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد
ور ساقی مشتاق تویی مست توان کرد
گیسوی دلاویز تو زنجیر جنون گشت
بالای بلا خیز تو آشوب جهان شد
نقدی که به بازار تو بردیم تلف گشت
سودی که ز سودای تو کردیم زیان شد
جان از الم هجر تو بی صبر و سکوت گشت
تن از ستم عشق تو بی تاب و توان شد
هم قاصد جانان سبک از راه نیامد
هم جان گرانمایه به تن سخت گران شد
چشمم همه دم در ره آن ماه گهر ریخت
اشکم همه جا در پی آن سرو روان شد
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-04-15 در ساعت 00:12
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- نیــازی بـه انتــقام نیـست !
- تو اگر باز کنی................
- "خــــــ ــــــدایـــ ـــــــــا "
- خطا از من است
- زندگی به زیبایی ...............
- فــــ❤ـــاصلــــه را مـــ❤ـــی گویــــم!!!
- لا به لای میله های بـــــــــی عبور.
- هــر آدمـی کــه مـــیـرود ،
- در راه رسیدن به................
- تنهایی
- مادر بزرگ میگفت:
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)