|
|
|
|
تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد
یک باره پری از نظر خلق نهان شد
گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد
ور ساقی مشتاق تویی مست توان کرد
گیسوی دلاویز تو زنجیر جنون گشت
بالای بلا خیز تو آشوب جهان شد
نقدی که به بازار تو بردیم تلف گشت
سودی که ز سودای تو کردیم زیان شد
جان از الم هجر تو بی صبر و سکوت گشت
تن از ستم عشق تو بی تاب و توان شد
هم قاصد جانان سبک از راه نیامد
هم جان گرانمایه به تن سخت گران شد
چشمم همه دم در ره آن ماه گهر ریخت
اشکم همه جا در پی آن سرو روان شد
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-04-15 در ساعت 00:12
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- تو اگر باز کنی................
- باید برم تا آسمون............
- به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید :
- «باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه»
- آخر قصه که بیاید
- تو می ری و من...............
- مـَــن ..
- آنها که...........
- همه ماهر شدند.
- نذر کرده ام اگر درمان شوم به مکه بروم
- سر خستهام را بر دو بالشت میگذارم........
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)