خوشدلی، از نیازهای روحی آدمی است. هر انسانی نیازمند است لحظههایی از شبانهروز را آسوده از همه غمها و دغدغههای و دلنگرانیها، به شادی و کامیابی حلال بپردازد و به برکت این ساعتهای آسایش و سرور، هم از ... انباشتههای درونی خود بکاهد و هم نیرویی تازه برای انجام وظیفه در طول شبانهروز بیابد. بیشک، آنگونه که انسان در فصل بهار به خوشدلی و شادی تشویق میشود، در فصلهای دیگر سال، اینگونه ترغیب نمیگردد. گویی طبیعت نیز در دوره خاصی از سال، در خود احساس نیاز به خوشدلی میکند و چند ماهی به شادی میپردازد. پس باید ما انسانها از فصل بهار خوشدلی بیاموزیم و آن را گاه و بیگاه در زندگی خویش به کار بریم و از اینکه در همه عمر خویش، چون خزان و زمستان، سرد و افسرده باشیم، بپرهیزیم. همچنین، باید لحظههای خوشدلی را دریابیم و از آن لحظهها، برای بهاری ساختن دل و جان خویش به ویژه در فصل بهار، بهره بریم و توصیههای حافظ شیرازی را از یاد نبریم که فرموده است:
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که زکار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی1
حافظ همچنین میگوید:
زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ارمددخواهی، چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
به صحرا رو که از دامن، غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی2
1. دیوان حافظ، تصحیح: غنی ـ قزوینی، صص 340 و 341، غزل 456.
2. همان، صص 338 و 339، غزل 454.