|
|
|
|
به تو می اندیشم
به تویی که با دیگرانی
به تویی که روزگاری
بامن ما بودیم
به انجا که دستت را گرفته بودم
که نترسی از
بلندی
از تاریکی
به تویی که با من تو تو بودی
نمیدانم ولی شنیده ام
دیگر تو با او ما نیستی
برای من که فقط انهایی
(لطفا الف را مثل اسب نخوان)
چه کلمه نامکشوف وغریبیست
این تو
وچه بی بهاست وقتی کنار هم ما نشود
تو + من = تومن
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-06-01 در ساعت 20:12
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- خستهام از این کویر، این کویر کور و پیر
- خیلی وقته دلتنگم!
- «باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه»
- گاه میخواهم فرار کنم از تو..........
- به تو که کاری....................
- فــــ❤ـــاصلــــه را مـــ❤ـــی گویــــم!!!
- باید برم تا آسمون............
- میخــــــواهم عوض شوم!
- آخر قصه که بیاید
- باز باران، بی ترانه
- با تو دیشب تا کجا رفتم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)