به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.

    مناظره امام سجاد(ع) با عبدالملك مروان

    عبدالملك در دوران خلافت خويش، يك سال در مراسم حجّ طواف مي‎كرد و امام علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ نيز پيشاپيش او سرگرم طواف بود و اصلاً اعتنايي به او نداشت؛ عبدالملك كه حضرت را از نزديك نديده بود و او را به قيافه نمي‎شناخت، از اطرافيانش پرسيد:

    «اين مرد كيست كه جلوتر از ما طواف مي‎كند و به ما اعتنايي نمي‎كند؟!»

    گفتند: «او علي بن الحسين است». عبدالملك در كناري نشست و گفت: «او را نزد من بياوريد!» وقتي كه حضرت نزد او حاضر شد،‌گفت: «اي علي بن الحسين! من قاتل پدر تو نيستم! چرا نزد من نمي‎آيي؟»

    امام فرمود: «قاتل پدرم دنياي او را فنا كرد، ولي پدرم آخرت او را تباه ساخت؛ اينك اگر تو هم مي‎خواهي قاتل پدرم باشي، باش!»

    عبدالملك گفت: «نه مقصودم اين است كه نزد ما بيايي تا از امكانات دنيوي ما برخوردار شوي.»

    در اين هنگام امام ـ عليه السلام ـ روي زمين نشست و دامن لباس خود را پهن كرد و گفت:

    «خدايا! قدر و ارزش اولياي خود را به وي نشان بده.» ناگهان ديدند دامن حضرت پر از گهرهاي درخشانيست كه چشم‎ها را خيره مي‎كند.

    آنگاه گفت: «خدايا! اينها را بگير كه مرا نيازي به اينها نيست!» پس ناگهان تمام جواهرات ناپديد شد.

    هشام از مشاهده اين منظره بهت زده شد و از تطميع امام ـ عليه السلام ـ نااميد گرديد.

    قطب راوندي، الخرايج و الجرايح، ص 222
    ویرایش توسط بهمن پور : 2014-08-30 در ساعت 19:25

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •