خلقت آدمي سرامدي است براي درك نيازها و سنجش كيفيت روابط اجتماعي و دست يافتن به سعادت
افرينش انسان كه جز جهت عبادت نبوده است موجودي كه در اوج نيازهاي متعدد خود با خويشتن داري و پاكي از زشتيها سعي مي كند تا هم خود و جامعه را بسازد
بنابراين كانون اين روابط و نيازها يعني زندگي محور فرهنگ است
فرهنگ به معناي اصول و چهارچوبي كه با انديشه فكر و تجربه بشر و الهام از حقيقت زندگي او تعالي وجودش زمينه است تا به خويشتن خويش برسد
بگذاريد ساده تر بيان كنم
دريافت ما از فرهنگ همين تعريف از فرد ،جامعه و نيازهاست كه كمك مي كند تا براي سعادت او راهي درست بيابيم
در انديشه هاي ديني كلام وحي و سنت رسول خدا(ص) راه و روشي است براي زيستن سعادتمندانه
سئوال بزرگ اين است
ايا انسان براي نيازهاي روز خويش راهي بجز دريافت وحي دارد؟
ايا انسان تنها با عقل و انديشه به تنهايي مي تواند راهي براي رستگاري بيابد؟
زندگي با محوريت فرهنگ چگونه خواهد بود؟
منتظر نظر هاي شما هستم