|
|
|
|
سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛ اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛ غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری، تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.
کبوتران مسافر را بنگر؛ رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛ کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.
چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،به روزگار وصل خویش بازمی گردند. سناباد طوس، منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد. آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛ آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛ با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : zina (2014-09-08)
نفرین بر آن شب سهمناک که هشتمین چراغ را به کشتن برخاست!
ای بزرگ! ای آنکه پرواز را به بندگی خداوندان میل ها ترجیح دادی و رفتی! حالا قرنهاست که آسمان، پرهای بلندت را تکثیر میکند.
قرنهاست که آفتاب، از مشرق خراسان تو برمیخیزد. تو، الفبای غربت را به تفسیر نشستی؛ وقتی که خلیفه های تاریک، بر مسند بیداد، به قهقهه نشسته بودند.
تو آن فریادی، که کوه های زمین به انعکاس همیشه ات کمر بسته اند.
... و فرا خوانده شدی به میعادگاه تاریک انگور. میدانم که به روشنی میشنیدی خنده های مرگ را از لابه لای زهرآلود خوشه ها. جام زهر را که نوشیدی،
ناگهان دریچه های شهر، بر نور بسته شد. حالا سالهاست که غربتت در سرهامان نقاره میزند و کبوتران جهان، شکوه صحن و سرایت را به غلغله میآیند. تو به ولایت عشق رفته بودی و آنان بر سفره شوکرانت نشاندند.
نفرین بر آن دستها که به سوزاندن جگرت رضایت دادند و آفتابت را در پس کوچه های ناجوانمرد، به شمشیر کشیدند...
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : zina (2014-09-08)
قد هزار تا آسمون... کبوتراتو دوس دارم
وقتی میام امام رضا سوغاتی گندم میارم
وقتی میام به مشهدت داغ دلم تازه میشه
دلم میره کرببلا غصه بی اندازه میشه
تنگ میشه تا دلم برات عکس حرم رو می گیرم
تو خیالم میام پیشت کنار گنبد می شینم
دنیا بدون مشهدت از خونمون کوچک تره
وا نمیشه دلم آقا با صد هزارتا پنجره
بس که به مشهد اومدم جاده باهام رفیق شده
چرا نمی رسم به تو ثانیه ها دقیق شده
دلم برای صحن تو نگاه بکن پر می زنه
این دفعه من اومدم نگو که وقت رفتنه
امید دارم که من بیام دوباره پاکم بکنی
تو صحن اسماعیل طلا یه گوشه خاکم بکنی...
تقدیم به امام غربا
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : zina (2014-09-08)
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : zina (2014-09-08)
3 کاربر از صدای رسا برای این مطلب تشکر کرده اند : گل یخ (2014-09-09),zina (2014-09-08),آرامش بهاری (2014-09-08)
4 کاربر از افشارلو برای این مطلب تشکر کرده اند : گل یخ (2014-09-09),zina (2014-09-08),آرامش بهاری (2014-09-08),زندگی (2014-09-08)
3 کاربر از zina برای این مطلب تشکر کرده اند : گل یخ (2014-09-09),آرامش بهاری (2014-09-08),زندگی (2014-09-08)
نه آنقدر سپیدیم که کبوتر باشیم… و نه به خود اجازه می دهیم در نومیدی و سیاهی بمانیم…
وقتی نور رضا می تابد… وقتی آفتاب هر روز از رضا اذن دخول می گیرد و بر زمین خراسان بوسه می زند…
وقتی رخصت برامدن خورشید به دستان توست… ما را هنوز امید هست… بیچاره آنهایی که چون تویی ندارند آقا… تمام هویت ما تویی امام رئوف…
و ما بی رضا هویتی نداریم… جایی که اینقدر بی رضا تاریک است را با هیچ چراغی نمی توان روشن کرد…
آقا… سنگین است این عبارت که بگویم… بی تو همه ما از قبل و بعد مرده ایم… تو آب حیات مایی رضا…
منم در مسابقه شرکت میکنم با تشکر
پس از سلام، جواب سلام لازم نیست؟برای زخمی راه، التیام لازم نیست؟رسیدنم به تو واجب ترین نیازم بودو گر نه باقی درخواست هام، لازم نیستبرای حاجی احرام بسته ی حرمتدگر زیارت بیت الحرام لازم نیستکبوترانه، هوای تو را به پر دارمبرای کفتر جلدت که دام لازم نیستاگر چه زشت و سیاهم، ولی مگر آقادر این عمارت شاهی، غلام لازم نیست!؟اگر چه ساکن اینجام، خانه ام آن جاستکبوتری شده ام کاشیانه ام آن جاستچه بارگاه قشنگی چه مرقدی داریعجب مناره و صحن و چه گنبدی داریکه گفته است غریبی میان ما وقتیهمیشه دور و برت رفت و آمدی داریجناب گل پسر هفتم از قبیله ی یاسشمیم روح نواز محمدی داریبه آبروی تو شرمنده آبرومندسترئوف هستی و الطاف بی حدی داریمیان این همه خوبان که دورتان جمعندخودم که معترفم نوکر بدی داریو عاشقانه ضریحی پر از غزل داردضریح نیست که کندویی از عسل داردسپاس آن که به دنیا اباالجوادم دادسپس گدا شدن خانه زاد یادم دادورودم از در باب الجواد واسطه ای ستهمیشه کم طلبیدم خودش زیادم دادبه من چه شاعرم اصلاً خودش که می دانستنه دعبلم نه فرزدق نه با سوادم، دادجهان سراغ ندارد رئوف تر از اوهنوز کاسه ی دستم نشان ندادم داددر آسمان همه بر نوکریش مفتخرندفدای آن که چنین حُسن انتخابم دادکشید دست مرا ثامن الحجج رفتمفقیر بودم و مشهد برای حج رفتم...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)