به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 98
  1. #51
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Sep 2014
    نوشته ها : 2 تشکر : 0
    مورد تشکر: 0 مرتبه تشکر شده در 0 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    mahan22 آنلاین نیست.

    شمع من هم برای مسابقه اعلام امادگی میکنم

    یک بلیط
    باز یک حال عجیب
    پر شده از رنگ حرم
    رنگ یک اذن ورود
    رنگ یک گنبد زرد
    هر حیاطی یک
    حوض
    پر ز آب کوثر
    و وضو بر لب حوض
    باز هم اذن ورود
    یک قدم تا مقصو
    د
    در همین حین میان رویا
    ناگهان بغض مرا می گیرد
    گویی انگار مشرف شده ام
    به خودم می آیم
    چند روزی به سفر هست هنوز …

  2. #52
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Sep 2014
    نوشته ها : 2 تشکر : 0
    مورد تشکر: 0 مرتبه تشکر شده در 0 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    mahan22 آنلاین نیست.

    [font=B koodak', 'x koodak]ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت[/font]
    [font=B koodak', 'x koodak]حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا را[/font]
    [font=B koodak', 'x koodak]بر عموم مسلمین گرامی تبریک عرض میکنم . . .[/font]

  3. #53
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛ اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛ غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری، تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.
    کبوتران مسافر را بنگر؛ رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛ کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.
    چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،‌به روزگار وصل خویش بازمی گردند. سناباد طوس، ‌منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد. آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛ آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛ با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.

  4. #54
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    چرخ می خورم و سرگردانی ام را یله می کنم روی گنبد و گلدسته ها.
    چرخ می خورم و بی قراری ام از ایوان می گذرد و بند می شود به پنجره فولاد.
    چرخ می خورم و تشنگی ام در حوالی سقاخانه پرسه می زند.
    چرخ می خورم مدام و کبوتر آرزوهایم بال‌بال می زند.
    من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بی دریغ تو را فخر می کند. نشانی ساده تو از خاطر هیچ‌کس نمی رود؛‌وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایه‌سار شمایند و شما سایه بان خاک تا افلاک. و من هنوز آه می کشم و هنوز چرخ می‌خورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی.

  5. #55
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    این باران نیست که تبعید مى‏شود؛ این زمین است که گاهى قسمتى از آن، از سرزمین باران فاصله مى‏گیرد. تحول، ارمغان شکوهمند دست‏هاى اوست.
    هر چند گاهى چتر سیاهى، ناجوان‏مردانه، عقلى یا احساسى را از نفس کشیدن باز دارد، اما چه قسمت از مملکت حضرت باران در سیطره چتر است؟ مگر نه آنکه حکومت حضرتش، حکومت بر قلب‏هاست؟!
    پس این آواز زمین است که مى‏خواند: اى سروش حقیقت، مباد پنجره‏اى رو به تو بسته یا لحظه‏اى از آغوش مهربانى‏ات گسسته!
    این، نجواى دل زائر است که: «پرواز را از یاد نخواهم برد بر گرد گنبد طلایى‏ات و لذت پروانه شدن را بر گرد شمع همیشه روشن وجودت»
    به یقین، او مى‏شنود و صداها، زمزمه‏اى عاشقانه‏اند.

  6. #56
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    با نام رضا به سینه ها گل بزنید ، با اشك به بارگاه او پل بزنید،

    فرمود كه هر زمان گرفتار شدید، بردامن ما دست توسل بزنید


  7. #57
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
    صدای بال ملائک، عجیب می آید!


    سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
    به پای بوس نگاهت، غریب می آید


    طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
    کبوتر دل من، بی شکیب می آید
    پ

    برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
    چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...

  8. #58
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    نوشته ها : 12 تشکر : 0
    مورد تشکر: 4 مرتبه تشکر شده در 3 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hamidarabi آنلاین نیست.
    من هم برای مسابقه اعلام امادگی میکنم

    السلام علیک یا غریب الغربا یا امام رضا

  9. #59
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jun 2014
    سن : 44
    نوشته ها : 5 تشکر : 0
    مورد تشکر: یک بار تشکر شده در یک پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    hachen1 آنلاین نیست.


    آقا جون اگه بدونی چقدر نگفتنی دارم برات..
    وقتی طبق قرار هر سال بلیط مشهدمو واسه نیمه شعبان گرفتم ک با دوستام بیام پابوس ولی بعد از چند روز به دلایلی کنسلش کردم با حودم عهد بستم تا راهیم نکردی مشهدت اینجا حرفی از دلتنگی نزنم ولی پنجشنبه ای که گذشت شب تولدم عروسیم بود این شد که بیام الان بهت بگم ضامن همیشگی کمکم کن که امین به داشتنم بباله کمک کن به همه دخترا و پسرای دم بخت بساط ازدواجشون جور بشه جان جوادت..
    خلاصه اینکه دوستام بدون من راهی شدن مشهدت و من اشکام سرازیر بودن..چقد زجه زدم چقد بغض کردم چقد دلتنگیم چند برابر شد چقد باهاشون با پای دل زیارت کردم...
    دل را به دست پنجره فولاد میدهم
    اینجا برای هر در بسته کلید هست

    من از کبوتران حرم هم شنیده ام
    فرصت برای بال اگر می پرید هست

  10. #60
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Sep 2014
    نوشته ها : 8 تشکر : 16
    مورد تشکر: 14 مرتبه تشکر شده در 7 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    marjanr آنلاین نیست.
    یادم است اولین باری که برای زیارت حرمت به مشهد مشرف شدم بدون هیچ گونه بهانه ای بغض در گلویم حلقه زد, نتوانستم بغضم را بشکانم. هنگامی که از دور چشمم به حرمت افتاد بغضم را شکستم. حرمت نورانی تر از خورشید بود و مرا به سوی خود فرا میخواند. فقط سه روز فرصت داشتم. دوست داشتم تمام فرصتهایم را در حرمت بمانم و بگریم. گریستن در حرمت بسیار زیباست.ای مظهر خوبیها حرمت مانند قسمتی از بهشت است که خداوند عالمیان برای جهانیان روی زمین قرار داده تا هر کس بهرهای کافی ببرد و نیازهایشان را از نمایندهی او روی زمین و این مرز و بوم بخواهد تا درد دلشان را با غریب الغربا بگویند و از او کمک بگیرند.

    ای طلیعه هشتم! تو آمدی تا صحیفه عشق بدون مفسر نماند و تو آمدی با خود عشق و صفا و صمیمیت را به ارمغان آوردی و من آمدم تا دلم را بر ضریح تو حلقه زنم و به دور کعبه عشق تو طواف دهم. آمدم تا اشک چشمانم را دخیل سقا خانه ات کنم. آمدم تا از کبوتران حرمت گردم تا به هر صبح به دور گنبد طلائیت به پرواز درآیم و ریزه خوارخوان کرمت گردم. مولایم! ای طبیب دردمندان! ای سنگ صبور خسته دلان! ای امید ناتوانان! روزگارم بدون تو و فرزند تو همچون مرگ تدریجی و جانکاه است. و در آخر ای امام خوبان باز مارا برای زیارتت بطلب.

  11. کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : nalbandi (2014-09-07)
صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •