|
|
|
|
طلاق
بررسیها نشان می دهد از هر چهار ازدواج در کشور یک ازدواج در سال اول زندگی به طلاق ختم می شود. در کشور ما هیچ نهادی، مهارتهای زندگی را به نسل جوان آموزش نمی دهد و این امر در کنار مشکلاتی از جمله مهیا نبودن امکانات زندگی باعث شده تا بسیاری از ازدواجها در سال اول زندگی به طلاق ختم شود.
در کشور ما به علت وجود عوامل متعدد، نهاد خانواده متزلزل و آسیب پذیر شده است.
همچنین بررسیها نشان می دهد درصد بالایی از طلاقها در سال اول زندگی رخ می دهد و این در حالی است که در مناطق مرفه نشین این میزان آمار بالاتر است.
در شهری همچون تهران مسائل اقتصادی عامل افزایش پدیده طلاق نیست و باید علت آن را در عدم آموزش مهارتهای زندگی جستجو کرد. چرا که بسیاری از جوانان در زمان آغاز زندگی مشترک هیچ آشنایی با مسائل و مشکلات زندگی ندارند.
دو انسان با فرهنگ، منش، خانواده و نگرشهای متفاوت در زیر یک سقف زندگی مشترک خود را آغاز می کنند. در حالی که هیچ نهادی برای آشنایی آنان با مسائل زندگی تلاش و اقدامی نمی کند و این امر باعث می شود تا امروز با آمار نگران کننده ای در خصوص طلاق و زنان مطلقه مواجه باشیم.
امروزه ازدواجها به صورت شتاب زده انجام می شود و چون انسانها در برخوردهای اول رفتار و واقعیت وجودی خود را بروز نمی دهند پس از ازدواج، رفتارهای نمایشی همچون پرده ای کنار می رود و رفتارها و چهره واقعی دو زوج نمایان می شود و در آن شرایط است که دو جوان احساس می کنند که به اندازه جغرافیای انسانی از یکدیگر فاصله دارند و وقتی راه حلی برای مسئله نیاموخته اند بنابراین به پاک کردن صورت مسئله اقدام می کنند و تقاضای طلاق می دهند.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : nalbandi (2014-09-14)
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- فصلنامه مطالعات الگوي پيشرفت اسلامي ايراني
- بيانات رهبر معظم انقلاب در خصوص الگو
- الگوي پيشرفت از ديدگاه رهبري
- تمدنها پس از رشد، بدون توجه به ارزشهای معنوی دچار تزلزل و انحراف میشوند
- اقتصاد اسلامي و الگوي اسلامي ايراني پيشرفت
- نبود تعريف ساختاری واحد؛ عامل تحقق نيافتن الگوی اسلامی پيشرفت
- شاخصههای راهبردی الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت
- الگوی اسلامی ـ ايرانی پيشرفت؛ لازمه استقلال هويت و توسعه اقتصادی
- مبانی گفتمان سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
- اسناد ملي توسعه ايران
- بيانات رهبرمعظم انقلاب اسلامي در نخستين نشست انديشه هاي راهبردي
سوال3-یکی از عوامل اصلی طلاق در خانواده ایرانی وجود بزرگترین دشمن خانگی و همه گیر که همان ماهواره به ظاهر فقط فیلم و آهنگ است
مصرف موادمخدر، خشونت، دخالت والدين و گاهي فقر
نارضايتي از روابط زناشويي
فرهنگ گفت و گو در ميان خانوادههاي ايراني پايين آمده است و مطابق تحقيقاتي که انجام گرفته مشخص شده که مدت زمان گفت و گو بيشتر از 15 دقيقه نميشود
بخش ديگري از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادي، ناباروري، عدم شناخت يا معيارهاي نادرست و ازدواجهاي اينترنتي و آشنايي در پارک و اتوبوس و اماکن عمومياست و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتي دارد.
از نظر اجتماعي تغيير در فضاي جامعه و آشنا شدن مردم بويژه زنان با حقوقشان يکي از علل رشد طلاق است. همچنين گسترش سازمانهاي حمايتي و حمايتهاي اجتماعي از مطلقين بويژه زنان مطلقه از ديگر عوامل رشد اين پديده است. نکته ديگر قانون به روز شدن مهريه است.
یکی دیگر از عوامل طلاق چشم و هم چشمی است که در میان مردم باب شده است
یکی دیگر از علل طلاق تورم و بیکاری علل اقتصادی طلاق
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-09-12)
1-
فرهنگ مقوله ای است که بار معنایی متعدد و متفاوتی دارد. در نظام مندی جمهوری اسلامی وقتی صحبت از فرهنگ، مبانی دین مبین اسلام و الزامات این مبانی می آید و از طرفی رسومات آداب، عرف های اجتماعی، معیارها و شاخصه هایی که دین ما در حوزه اعتقادات ترسیم کردند می گوییم اینها جزء داشته های فرهنگی ماست و همه ما به عنوان کسانی که در زیر بیرق جمهوری اسلامی حیات ظاهری داریم و میخواهیم به حیات واقعی برسیم صحت این ادعا را کاملا تأیید می کند، که فرهنگ و مبنای فرهنگی ما باید اصیل و اسلامی باشد.
اما چرا مایی که این ادعا را می کنیم در حوزه مصداقی عملاً نسبت به مسائل فرهنگی اهتمام لازم را نداریم و یا غافل هستیم. باید گفت: یکی از آفت های جدی ضعف فرهنگ کار جمعی، تعدد و کثرت نهادهای فرهنگساز و آنهایی که متولی فرهنگ هستند و متوجه پروسه های فرهنگی هستند می باشد.
هرکدام بدنبال این مطلب است که سبقت را در مقام رقابت برای این کار فرهنگی که انجام داده برباید. کما اینکه با توجه به همان فرهنگ اصیل اسلامی ما، هرکسی که کاری انجام بدهد متناسب با این مبانی عین افتخار و عین تکلیف است و توفیق مزاعف است به این معنا نیست که نهادهای دیگر تعطیل شده یا غافل مانده است، یا کارش را انجام نداده است. پس یکی از ضعف های اساسی فرهنگ کار جمعی خود متولیان فرهنگی اند. آن هم به دلیل تعدد و کثرت و کارهای موازی است. وقتی کار موازی بشود در این راستا عملا آن روحیه تعامل و تعاون و هماهنگی گروه ها، احزاب، جناح ها، مردم، قومیت ها و اقلیت ها از هم گسسته می شود. و هرکسی متناسب با آن کار فرهنگی یک گزارش یا عملکردی دارد و این عملا توان جمعی کار فرهنگی و فرهنگ کار جمعی از جامعه هدف گرفته می شود. بر این اساس پیشنهادمی شود که برگردیم به همان معیارها و شاخص ها و بایسته های بحث حکومت اسلامی و مبانی آنها که مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان به آنها اشاراتی داشتند. ما ادعا داریم می خواهیم حکومتی و تمدنی را تثبیت کنیم که این تمدن موجبات الگو باشد و برای تمام ملل و نحل و نه برای یک مقطع خاص بلکه تا دنیا دنیاست ماندگار بماند. پس باید هزینه هایش را بپردازیم و از این سبقت ها و رقابت های نسبی دست برداریم و با کمال افتخار، تعامل و هماهنگی را داشته باشیم. پیش به سوی یک فرهنگ و آن هم کار جمعی و دست یاری خدا و اراده ی خدا با کار جمعی است و کار انفرادی محکوم به شکست و استکبار است.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : selinanazi (2014-09-13)
2چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟
یکی از امور مهمی که در جامعه اسلامی باید مورد بررسی قرار گیرد توجه به حقوق متقابل افراد است، حقوقی که با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در برخی از موارد مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد، روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تأثیرات شگرفی بر روان شخص به جا میگذارند و روحیات وی را متأثر میکنند، همچنین تأثیرات به سزایی نیز بر جامعه به جا میگذارند.
هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تأثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. کاهش یا افزایش دایره نفوذ هر کسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد.
آنچه تحت عنوان حقوق متقابل، هر فردی انتظار دارد در حق او مراعات شود اگر چنانچه از ناحیه همه افراد جامعه رعایت شود موجبات تحقق آزادی اجتماعی را در جامعه فراهم می کند. اگر این آزادی اجتماعی در جامعه حکم فرما باشد حقوق همه افراد حفظ خواهد شد و در جامعه ای عالی سیر انسان به سمت مقصد کمال با سرعت پیش خواهد رفت.
اگر كمي دقيقتر به اوضاع پيرامونمان نگاه كنيم، براحتي ميبينيم كم نيستند افرادي كه به خود اجازه ميدهند براي نفع شخصي خود از حقوق ديگران بگذرند و اگر بخواهيم بيرو دربايستي به اين مساله نگاه كنيم، حتي گاهي اوقات خود ما نيز ابايي نداريم كه قواعد حقوق متقابل شهروندي را زير پا بگذاريم.
ما انسان ها انتظار داریم تمامی حقوق برای ما محفوظ باشد، کسی به مال ما، به جان ما، به آبروی ما تعرضی نکند اما خودمان اگر در شرایطی قرار بگیریم به راحتی جزو کسانی خواهیم بود که این حقوق را برای دیگران مراعات نمی کنند؟ هر فردی برای پاسخ به این سوال به درون خود مراجعه خواهد کرد و اموری را در درون خود می یابد که در واقع اسیر آن هاست.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : selinanazi (2014-09-13)
3 طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است: الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند. به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران ولی در در جوامع صنعتي امروزی علل و عوامل طلاق عبارتند از:
1- عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
2- افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
3-اختلاف سليقه بين زوجين .
4- عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : selinanazi (2014-09-13)
4 چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند؛ چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، حداقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
امروزه رانندگي بخشي از زندگي اجتماعي شده است و همانگونه كه هر اجتماعي نياز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند در فرهنگ و رفتار رانندگي نيز نبود انضباط و بي توجهي به نظم و حق و حقوق ديگران به غير از هرج و مرج حاصلي نخواهد داشت و به عبارتي سنگ روي سنگ بند نمي شود.
یکی از دغدغه های اجتماعی، رعایت نکردن قوانین حکومتی و رعایت نشدن انضباط در سطح جامعه است، قوانین راهنمایی ورانندگی به عنوان ضامن امنیت آمد و شددر کشور از انضباط خاصی پیروی می کند که متاسفانه رعایت نکردن این قوانین موجب شده که تردد در جاده های برون شهری و معابر عمومی شهری به شدت آسیب پذیر شود و آمار فزاینده تخلفات حاکی از رعایت نشدن انضباط در رانندگی است.
متاسفانه کسانی هستند که کلادر امور زندگی و جامعه نظم و انضباط را مورد توجه قرار نمی دهند و توجه به این موضوع ندارند که نظم در امور زندگی باعث پیشرفت جوامع می گردد و یکی از مشکلاتی که امروز گریبانگیر سلامت روحی و روانی بسیاری گشته است عدم رعایت نظم عمومی می باشد.
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
رعايت نظم و ايمني، احترام به حقوق ديگران در ترافيك و بهره مندي از اخلاق رانندگي نشانه مهم از وجود اخلاق و انضباط در اجتماع است. بايد توجه داشت كه خوب راندن خودرو يا موتوسيكلت با رانندگي صحيح فرق دارد. آموزش عملي رانندگي و رعايت علائم و هشدارهاي ترافيكي نيز براي حفظ نظم لازم است اما كافي نيست چرا كه مهمتر از خوب راندن، داشتن انضباط و فرهنگ رانندگي و رعايت حقوق ديگران است. پس براي اين كه وقتي پشت فرمان خودرو يا موتوسيكلت مي نشينيم خودخواهانه و سلطه گرانه رانندگي نكنيم نياز به آموزش و فرهنگ سازي است.
یکی از بی نظمی ها و بی انضباطی های عمومی در حال حاضر در امور رانندگی و ایاب و ذهاب در امر ترافیک می باشد که بیشترین بی نظمی های عمومی در همین رابطه انجام می گردد که مشکلات ترافیکی ایجاد شده در شهرها، باعث خستگی و بیماری های جسمی و روحی می گردد و ساعت ها عمر انسان ها به هدر می رود و اگر واقعاً این موضوعات بررسی و حاشیه های آن مورد توجه قرار گیرد خواهیم دید چه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی از بین می رود، اصولاً رعایت نظم و انضباط با زور و جریمه به اجرا در نمی آید شاید برای مدتی کوتاه بازدارنده باشد ولی چنانچه با کار فرهنگی و رفع مشکلات و موانع موضوع مورد توجه قرار گیرد حتماً اثر آن مثبت تر و برای رشد اجتماعی و فرهنگی بسیار مفید خواهد بود.
به قول ازسردار مومني: ترافيك بر سه محور راه، انسان و وسيله نقليه متمركز است و از آنجا كه سازندگان وسايل نقليه و بهره برداران و كاربران آن نيز انسان هستند پس مي توان گفت ترافيك يك بحث انساني است و انسان نيز موجودي اجتماعي است. بنابراين براي كنترل و بهبود آن بايد رويكرد آموزشي – فرهنگي داشته باشيم. در اين ميان پليس راهنمايي و رانندگي به عنوان نرم ترين و اجتماعي ترين بخش پليس در سال هاي اخير، قانون جامعه محوري و مشاركت پذيري را به مرحله اجرا درآورده و با جلب اعتماد و مشاركت مردم در حل بحران و مديريت غول ترافيك تلاش خود را آغاز كرده است. به گفته وي، ترافيك معضلي است كه وقت و زمان مردم را درگير كرده و اگر مهار نشود تهديدي جدي براي جان و سلامتي مردم به شمار مي رود.
2 - عبور از چراغ قرمز :
در سالهای گذشته و خصوصا دهه هفتاد این مشکل در مورد اتومبیلها وجود داشت که خوشبختانه با کارزارهای تبلیغاتی صحیح فرهنگ ایستادن پشت چراغ قرمز تا حد زیادی در بین اتومبیلها جا افتاده ولی هنوز با مشکلاتی مواجه هستیم .
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز :
در اینجا منفعت طلبی شخصی نقش اول را بر عهده دارد. عابری که موقع چراغ قرمز از لابه لای اتومبیل ها رد می شود اگر لحظه ای خود را جای رانندگانی که برخی از آنها واقعا عجله دارند باز چنین کاری خواهد کرد؟.
ممکن است بعضی ها بگویند :چرا برای عابران پیاده که برای عبور از عرض خیابان قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند، جریمهای در نظر نمیگیرند؟ باید در پاسخ به این سوال باید گفت : زمانی که یک عابر پیاده میداند که اگر از این بخش از خیابان یا بزرگراه عبور کند حتما اتفاق ناگواری برای او به وقوع میپیوندد، ضمانت اجرایی از این بالاتر هم میتواند باشد؟ بالاتر از جان مگر ضمانت اجرایی دیگری وجود دارد؟ عابر پیاده باید به این موضوع مهم برسد که اگر از خیابان عبور کند احتمال دارد به شیئی آهنی به نام خودرو برخورد کند که شاید به خاطر این اشتباه جانش را از دست بدهد.اکنون در جامعه ما باید این حس برای عابران پیاده ایجاد شود .
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : selinanazi (2014-09-13)
2چرا در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت نمی شود ؟
اصولاً در طبیعت انسان ها شرائط زندگی به شکلی قرار داده شده است که به جهت نیازها و رفع مشکلات و پیشبرد اهداف باید زندگی بصورت اجتماعی و گروهی و دارای روابط باشد چرا که اگر غیر از این بخواهیم امکان نتیجه مطلوب در پی نخواهد داشت . این روابط هم دارای حسنات زیادی است و هم دارای تعارضات و منشأ اختلافات و مقابله می باشد. در طبیعت حیوانات هم به نوعی نیاز به روابط و زندگی اجتماعی و گروهی می باشد تا در جهت بقاء و توازن طبیعت خلاء ایجاد نشود . نباتات هم در تولید مثل و رشد و نمو نیاز به روابط و اجتماع دارند پس با این نتیجه در می یابیم که روابط اجتماعی یک اصل انکار ناپذیر در طبیعت و خلقت جهان است که خالق هستی نیز در بوجود آوردن آن نظم و انضباط و اجتماع آنها را در تکمیل جهان هستی لازم و ملزوم یکدیگر دانسته که در آیات متعدد در قرآن به آن اشارات فراوانی نموده است .به مواردی که چرا در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت نمی شود اشاره نمایم :
1 ـ عدم تقوا و ایمان و اعتقاد در وجود بعضی از انسان ها
2 ـ پایین بودن سطح فرهنگها و برخوردها در بعضی از اقشار جامعه
3 ـ عدم وجود آموزش های لازم در طبقات مختلف جامعه
4 ـ عدم وجدان کاری و بی اعتنائی به تعهدات فردی
5 ـ حُب دنیا و مقام و متوسل شدن از راههای غیر شرعی برای رسیدن به آن
6 ـ پیروی از هوا و هوس و راه شیطان
7 ـ عدم اجرای عدالت در بعضی از قوانین و مقررات حاکمیتی توسط بعضی از مجریان
8 ـ ایجاد نظام باند بازی و کاغذ بازی در گروههای سیاسی و حزبی
9 ـ پارتی بازی سیاسی بازی در انتصابات و توزیع پست های کلیدی و مدیریتی به برخی از افراد ناکارآمد
10 ـ خود بزرگ بینی و خود برتر بینی در بعضی از افراد جامعه
11 ـ بکارگیری تعصبات قومی و قبیله ای در اجرای حقوق شهروندی
12 ـ عدم احساس مسئولیت در افراد جامعه نسبت به همدیگر
13 ـ عدم نظارت کافی در اجرای قوانین و مقررات و کنترل آن
3 افزایش طلاقها فقط دامنگیر پایتخت نیست و در سالهای اخیر، رشد آماری آن در استانهای سنتی ـ که روزگاری آن را مکروهترین حلال خداوند میدانستند ـ هم شتاب گرفته و خبرها در این زمینه چنان تکراری شده است که دیگر رسانهها هم برای اعلام دوباره آنها دودل هستند.بحران طلاق اما حتی اگر خبرهایش به خیال رسانهها تکراری شود و خط بخورد، همچنان ادامه دارد و مثل زخمی چرکین است که گذر زمان، فقط آن را عمیقتر و دردناکتر میکند.مثالهایی از عوامل خانوادگی موثر در افزایش طلاق نیز عبارتند از: الگوهای تربیتی که خانواده برای تربیت فرزندان به کار میگیرد، سابقه طلاق در خانوادههای زوجها و درگیر بودن یا نبودنش با آسیبهای اجتماعی دیگری همچون اعتیاد.
4 رعايت نكردن انضباط در فرهنگ رانندگي، ريشه در عوامل زيادي دارد؛ از جمله نبودآموزش هاي مناسب، نهادينه نشدن احترام به حقوق ديگران، جاده و خودروهاي غيراستاندارد و مهم تر از همه فرد گرايي و ترجيح منافع خود بر ديگران. گرچه رانندگي به عنوان يك فرهنگ شهروندي محسوب مي شود، اما كارهاي فرهنگي موثر چنداني در اين حوزه صورت نگرفته است. نمي توان صرفا به ارائه آمار و سياهه اي از اقدامات فرهنگي در اين حوزه بسنده كرد، چون نتيجه يك كار موثر در انضباط رانندگي نه در ارائه گزارش ها بلكه در كف خيابان ها نمايانگر خواهد شد. نكته اين كه چنانچه اين فرهنگ همسان با هنجارهاي شهروندي تعريف و تعيين نشود آنچه رخ خواهد داد نابهنجاري و دست اندازي به حقوق ديگران خواهد بود. البته جامعه به مرور و در صورت تكرار در برابر اين نوع از ناهنجاري ها واكسينه خواهد شد و مبادا چنين شود.
شلوغي بازار و ترافيك خيابان، حفاري هاي سازمان ها در خيابان، نخاله هاي ساختماني، عبور بي قاعده عابران از خيابان و اضافه بر اينها فرارسيدن شب عيد، گلوي خيابان را سخت فشرده و صداي بوق هشدار ماشين ها را درآورده است اين هشدار را بايد جدي گرفت...
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟"
نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی 60 سال در ایران طول میکشد
«سبک زندگی» به گفته مقام معظم رهبری به همه مسائلی بر می گردد که متن زندگی انسان را شکل می دهند، مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیطهای مختلف و ...
سرویس «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران در سلسله گفتوگویی با جامعهشناسان و صاحبنظران بار دیگر با پرداختن به مفهوم «سبک زندگی» که در قالب 20 پرسش مهم از سوی معظمله مطرح شد، به آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه میپردازد.
یک روانشناس و محقق علوم رفتاری، درباره "چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟" که یکی از پرسشهای مطرح درزمینه "سبک زندگی" بود، یک عامل عدم کار جمعی در فرهنگ ایران را سوء مدیریت، بحرانهای سیاسی، عوامل اقتصادی و مسائل پرورشی در خانوادهها دانست و گفت: نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی در ایران حداقل 60 سال به طول خواهد انجامید.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)