|
|
|
|
-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟ علت این امر به نظر من برمیگردد به منفعت طلبی بیش از حد افراد وعدم اعتماد به همدیگر .یا تجارب بدی که در دوره های قبل زندگیشان با آن مواجه شدند ویا از دیگران شنیده اند دیگر تمایلی به کار جمعی ندارند .
2 -چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟ فرد به طور فطری منفعت خود را بر دیگران ترجیح میدهد وبه دلیل کم رنگ شدن مفاهیم دینی چون ایثار وبی توجهی به روایات واحادیث که فرد را توصیه میکنند که آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و....همه این بی توجهی ها احساس همبستگی جمعی را تضعیف میکند والبته در ایجاد این جو رسانه ها .ماهواره و ... . هم بی تاثیر نیستند.
3-چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ سطح توقعات بالا رفته آنچه در تلویزیون وماهواره و... تبلیغ می شود توجه به ظاهر وتجمل گرایی و خودخواهیهاست .تجمل گرایی وچشم وهم چشمی زیاد شده ومعیارهای دینی کم کم رنگ باخته . توجه به ظواهر نتیجه ای جز فرو پاشی بنیان خانواده نمی تواند داشته باشد.
4-چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟ هرکس به منافع خود می اندیشد .همبستگی اجتماعی ضعیف شده وفرد خود را تکه ای جدا از جامعه می داند . اینقدر مشکلات و گرفتاریها وبیماری و... زیاد شده که توجه به حقوق دیگران در نظر شخص امری سخت ونامعقول به حساب می آید. .همچنین تفکر غلط لزوم الگو گیری از غربی ها در ذره ذره وجود افراد رسوخ پیدا کرده ونهادینه شده . این فرهنگ لائیک وضد دین غرب است که به فرد میگوید تامین نیاز وتوجه به خودش اصالت دارد وخود خواهی را ترویج می کند . وفرد لزوم این نظم را باور ندارد آن را امری دست وپا گیر وناقض حقوق خود ش میداند.
ویرایش توسط yaserazeghi : 2014-09-15 در ساعت 17:11
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : گل یخ (2014-09-16)
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است.
موضوع بسیار ارزشمندی که می تواند در بررسی ها به حل مسئله در سازندگی کشور در زمینه های فرهنگی، سیاسی اقتصادی، اجتماعی و ... کمک شایانی نماید. امروز کار جمعی چنانچه با توافق و همدلی انجام گردد مشکلات به حداقل خواهد رسید چرا که یکی از مشکلات کشور عدم اجرای خرد جمعی است که متأسفانه حاکمیت آن در بسیاری از امور دیده نمی شود و عدم رعایت کار جمعی در بسیاری افراد را می توان زیادی خواهی دانست و خودبینی نیز در آن وجود خواهد داشت هر چند اجرای بعضی از امور، قانون به طور نظرات جمعی پیش بینی نموده است ولی بعضاً دیده می شود شخص به تنهایی خود تصمیم گرفته و نظرات دیگران را که می بایستی حتماً در موضوع رعایت می شد، رعایت نشده که خود می تواند باعث بسیاری از نابسامانی ها شود و در بعضی مواقع فرار از تصمیم گیری ها باشد و کم کاری خود می تواند باعث عدم اجرای کار جمعی باشد و هستند کسانی که خود و افکارشان را برتر از دیگران می دانند و عقیده ای به کار جمعی ندارند و می توان گفت که این موضوع به نحوی فرار از قانون و بی توجهی به قانون می باشد، کار جمعی را به نحوی شورایی می توان گفت که اسلام در این مورد سفارش فراوان نموده است و رسول خدا (ص) نیز در بسیاری از کارهای اجرایی مشورت را امری مهم دانسته و در قرآن کریم نیز توصیه هایی در این امور شده است. در واقع باید گفت چنانچه کسی ایمان به کار جمعی نداشته باشد به هیچ عنوان نمی تواند در این امور موفق باشد و اگر مدیران تصمیمی در این موارد (کار جمعی) خواهند گرفت باید توجه داشته باشند افرادی را انتخاب و معرفی نمایند که اعتقاد کامل به امور شورایی و کار جمعی داشته و عدم رعایت این موضوع خود باعث بروز عدم اجرای کار جمعی با نتیجه مطلوب خواهد بود و باید گفت حتی امر تولید با ایجاد خط تولید می تواند از موفقیت بیشتری برخوردار باشد. پس نتیجه می گیریم که کار و افکار جمعی همیشه پخته تر و تصمیمات آن از بررسی بیشتری برخوردار بوده و خواهد بود، مثلاً در امور کشورداری که برای مدیران خود یک کار جمعی می باشد هر چند ممکن است هر سازمان و نهادی برای خود تصمیم گرفته اند ولی در نهایت همه در یک چارچوب پیگیری و اجرا می شوند که همین موضوع خود نگاه مهمی است به پیشرفت کار به طور آراسته با رعایت موازین قانونی لذا چنانچه می بایستی کار جمع انجام گردد و عدم اجرای جمعی خود نافرمانی از قانون است که در این زمینه مسئولین باید دقت بیشتری داشته باشند و خاطیان از این موضوع را تذکر و در صورت لازم با جابجایی مناسب و یا ... اصلاح گردد. و باید عرض کنم گه بسیاری از نابسامانی های موجود امروز کشور عدم اجرای خرد جمعی در امور می باشد که در بعضی مواقع آفتی بسیار خطرناک و غیر قابل جبران بوده که حل موضوع و به سامان رساندن آن غیر ممکن می باشد.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : گل یخ (2014-09-16)
چرا در روابط اجتماعی ما حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
اجتماع انسان از نخستين روزي كه پديد آمده به طور كامل پيدا نشده كه قابل ازدياد و رشد نباشد نه تنها اجتماع انساني بلكه همۀ خواص روحي و هر چه ارتباط با انسان دارد چنين است. اجتماع انسان مثل ساير امور روحي ادراكي انساني پيوسته همگام با كمالات مادي و معنوي او بسوي كمال مي رود در حقيقت نبايد اين خاصيت اجتماعي بودن انسان را از بين همه ي خواص انساني او استثنا كنيم و بگوئيم اين خاصيت در اول پيدايش بكامل ترين صورتي پيدا شده است بلكه خاصيت مزبور مثل همه ي خواص ديگر انساني دو نيروي:«علم- اراده» دارند بنتايج در انسان به حد كمال مي رسند. اجتماعي بودن هيچ وقت از انسان جدا نشده ا لا اينكه اوائل بطور تفضيل آدمي توجه به آن نداشت بلكه به حكم پيروي از خواص ديگر خويش مانند استخدام دفاع و غيره زندگي و رشد مي كرد. قرآن مي گويد« اولين كسي كه به طور تفصيل آدميان را به«اجتماع» آگاه ساخت و به طور استقلال توجه به حفظ اجتماع كرد پيغمبران بودند». مي گويد« آدميان در قديمي ترين ايام گذشته به طور ساده زندگي مي كردند و هيچگونه اختلافي بينشان نبوده تا اينكه اختلافا ت پديد آمد و مشاجرات در گرفت خداوند پيغمبران را مبعوث كرد و براي آنها كتاب فرستاد تا اختلافات را حل كند و مردم را به وحدت اجتماعي كه با قوانين انبياء محفوظ خواهد بود برگردانند هدف اجتماعات امروزی و حتی اجتماعات پیش از پیامبران بهره برداری از مظاهر مادی است. اگر اجتماعات پیشین بدون هیچ اختلافی بود به خاطر نیازی بود که آنها نسبت به یکدیگر داشتند. برای دفاع و ادامه به زندگی. اجتماعات امروزی که بدون رعایت دستورات الهی وجود دارد و گاهاً شاید بدون اختلاف باشند یا اختلاف کمی درآنهاست یا اینکه حقوق یکدیگر را رعایت میکنند. به دلیل این است که میخواهند از مظاهر مادی بهرهمند شوند. و راه بهرهمندی از این مظاهر را رعایت کردن حقوق دیگران میداند. البته اگر بدانند بدون رعایت کردن حقوق دیگران از مادیات بهرهی کامل میبرند، مسلماً حقوق دیگران را رعایت نخواهند کرد.
3- افزایش طلاق ها فقط دامنگیر پایتخت نیست و در سال های اخیر، رشد آماری آن در استان های سنتی ـ که روزگاری آن را مکروه ترین حلال خداوند می دانستند ـ هم شتاب گرفته و خبرها در این زمینه چنان تکراری شده است که دیگر رسانه ها هم برای اعلام دوباره آنها دودل هستند.
بحران طلاق اما حتی اگر خبرهایش به خیال رسانه ها تکراری شود و خط بخورد، همچنان ادامه دارد و مثل زخمی چرکین است که گذر زمان، فقط آن را عمیق تر و دردناک تر می کند.
به همین دلیل، سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران اعتقاد دارد پژوهشگران اجتماعی و همه مسئولانی که دستی در یاستگذاری های کلان کشور دارند، نباید پدیده افزایش آمار طلاق در کشور را طبیعی بدانند و به آن عادت کنند و پیش از آن که به فاجعه تبدیل شود، باید برایش چاره جویی کنند.
گفت وگوی ما با این مددکار اجتماعی پاسخی است بر این پرسش مقام معظم رهبری که چرا در برخی مناطق کشور طلاق زیاد شده است.
آیا افزایش طلاق مانند دیگر آسیب های اجتماعی که هر سال رشد می کند، امری ناگزیر است؟
خیر، این توجیه درستی نیست که بگوییم چون آمار آسیب های اجتماعی سالانه تا حدی رشد می کند، ...
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : گل یخ (2014-09-16)
4-
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمیشود؟
به شوخی میماند اگر بخواهیم پیوندی را بین فرهنگ و تمدن غنی ایرانی با فرهنگ رانندگی خود برقرار کنیم! ایرانی جماعت در هرچه تعارفی باشد در رانندگی هیچ تعارفبردار نیست؛ به عبارت دیگر در برخی زمینهها باید «زرنگ» بود! برخی جاها که با زرنگبازی هم کار پیش نرود، زبان عریان میشود؛ «اوهوی، گاریچی، مگه سَر آوردی، حیف که ماشین هنوز آببندی نشده وگرنه حالیت میکردم، مَر...» لطفا خونسرد باشید و این جملات را نشنیده بگیرید، چراکه در غیر این صورت، سر و کلهتان با زنجیر و قفل فرمان ماشین سخت نوازش خواهد شد!...
رانندگی و صدای ناموزون آن بر آسفالت خسته شهر قصه ای مکرر و طولانی است که خبرنگاران بسیاری این سوژه را مشق روزنامه خود کرده اند و مسئولان بی شماری هم برای آن جلسه ها گذاشته و طرح ها بایگانی کرده اند.
سوژه را با نگاهی به فرهنگ نظم در وسط خیابان ها و اتوبان های بی قواره شهر پی خواهیم گرفت.
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : گل یخ (2014-09-16)
چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟
داخل تاكسي نشستهايد و چند دقيقه ديگر هم به مقصد ميرسيد، اما به يكباره راننده فندكش را روشن ميكند و بدون اينكه از شما يا ساير مسافران اجازه بگيرد، به خودش اجازه ميدهد داخل خودرو سيگار بكشد.
معمولا در اين شرايط، چند احتمال پيش میآید كه البته هيچكدام از آنها نتيجه درخشاني در پي نخواهد داشت، زيرا اگر مسافران با راننده بحث و جدل كنند، يا از خودرو خارج شوند يا حتي راننده مجبور شود سيگارش را خاموش كند، در اصل قضيه تفاوتي ايجاد نميكند.
درواقع اينكه شهروندي به طور عمد تصميم ميگيرد حقوق شهروند ديگري را پايمال كند، از اتفاقهاي بعدي كه پس از اين ماجرا رخ ميدهد، مهمتر است.
اما اين مثال تنها گوشهاي از رعايت نكردن حقوق شهروندان در سطح شهر است كه اگر كمي دقيقتر به اوضاع پيرامونمان نگاه كنيم، براحتي ميبينيم كم نيستند افرادي كه به خود اجازه ميدهند براي نفع شخصي خود از حقوق ديگران بگذرند و اگر بخواهيم بيرو دربايستي به اين مساله نگاه كنيم، حتي گاهي اوقات خود ما نيز ابايي نداريم كه قواعد حقوق متقابل شهروندي را زير پا بگذاريم.
چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است
در بعضی مناطق، در روستاها و در میان عشایر و ایلات و شهرهای کوچک که دامنه توقعات زنان از شوهران زیاد نیست، میزان طلاق هم پایین است. گمان نمیکنم در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان و خوزستان و قلمرو همه عشایر که ازدواج حالت سنتی دارد و زن از روز ازدواج خود را همبسته و وابسته به شوهر میانگارد و ازدواج جنبه مقدس داشته در زمره امور مقدسه است و وفاداری و قناعت سیره زنان است، طلاق زیاد رخ دهد.
زندگی در شهرهای بزرگ و متوسط توقعات را افزایش میدهد. متأسفانه طرز نگرش قدیم از بین رفته و همه خانمها میخواهند مانند دختر فرمانفرما و دختران وثوق الدوله اشراف قاجار زندگی کنند.
تا حدود سالهای 1368- 1367 زندگی در ایران چندان گران و طاقت فرسا نبود. مردم با حقوقی زیر 10 هزار تومان، زندگی خوبی داشتند. در دوران پس از جنگ اقتصاددانانی پیدا شدند که طرحهای متحیرالعقولی را به اجرا درآوردند. به یاد دارم در سال 1372 که من به خارج سفر کردم بهای هر دلار حدود 134 تومان یا در همین حدود بود. اقتصاددانان نابغه این قیمتها را بتدریج بالا بردند.
یک علت مهم، استفاده نکردن از افراد متخصص بود. چندی پیش نوشته بودم مانند سالهای 1300 یا 1330 چه ایرادی دارد چندین کارشناس اقتصادی لایق و متبحر از آلمان، ژاپن، کره، هلند استخدام شوند یا از استادان برجسته اقتصاد ایران که در خارج تدریس میکنند، با احترام خواسته شود به کشور هرچند موقت بیایند و طرحهایی ارایه کنند. دیدم شخصی بر من ایراد گرفته کارشناس خارجی چرا بیاید؟ کارشناس غیراسلامی به درد نمیخورد! این ایراد بسیار بچگانه و سرسری بود. چرا در کار فوتبال که فقط یک ورزش است، از انواع مربیان اروپایی استفاده میکنید؟ این کارشناسان و مربیان اروپایی که مسلمان نیستند، اما کار خود را خوب بلدند و دیدید که یک گل زدن به تیم کره جنوبی چقدر مایه شادی ملت شد و آن مربی خارجی چقدر از سوی اعضای تیم فوتبال مورد تفقد و تشکر و ماچ و بوسهها قرار گرفت.
به هر حال یکی از موارد طلاق بالا رفتن سطح توقعات است. ازدواج اکنون بیشتر به معامله تجاری شباهت دارد تا تشکیل کانون خانواده!
من علت بعضی از طلاقها را توقعات بیرویه بعضی از خانمها میدانم. همه میخواهند خودرو عالی، آپارتمان شهری و کنار دریا داشته باشند. از یک مرد با درآمد عادی توقع برآوردن تمام خواستههایشان را دارند. ازدواج از نظر بعضی از پسران و جوانان، برآوردن آرزوها و خواستها و عقدههای دختران تلقی میشود که قصد دارند تمام آنچه را که در خانه پدر آرزو داشتهاند بر غلامی بیجیره و مواجب که یک ناهار و شام جلویش میگذارند، تلبنار کنند.
این سکه بازی که از امارات متحده عربی و قطر و کویت و عربستان به ایران آمده و مانند یک بیماری خطرناک شایع شده هم یکی از آفات ازدواج است. در سراسر دنیا زنان و شوهران با هم تلاش میکنند. در اینجا نیز خانمهای محترم و معتبر و دارای خلقیات ستوده قدیم، مظهر فداکاری و ایثار و خانمی هستند، اما نسلی که باید آن را نسل جدید خواند، ازدواج را نوعی برده و بنده استخدام کردن میداند و شهد ازدواج را به شرنگ جان کندن مرد بدبخت تبدیل میکند.
متأسفانه بسیاری از مردان نیز راه و رسم جوانمردی و معرفت را فراموش کرده کلاهبرداری و زرنگی را در ازدواج به کار میبرند. میبینید در صفحات حوادث چه فجایع رعشهآوری به وقوع میپیوندد.
برای رهایی از این مشکلات باید:
1- وزارت راه و شهرسازی مورد حمایت قرار گیرد. با همت وحدت انبوهسازی کند تا مردم از اجاره نشینی نجات یابند و خانوادهها و جوانان آرامش پیدا کنند.2- مسأله تورم گرانی و گرانفروشی حل شود. به جای جریمه کردن، هر جا گرانفروشی کشف شد، کالاها و مایحتاج احتکار شده به قیمت قانونی بین مردمی که طمع و آزمندی عدهای از خدا بیخبر، جانشان را به لب رسانده فروخته و نفع مشروع به فروشنده داده شود. 3- مشکل بیکاری حل شود. کشوری به این وسعت و عظمت و با این همه خاک و این همه استعدادها نباید از بیکاری در رنج باشد. 4- به خانمها آموزانده شود سطح توقعات خود را پایین آورند. 5- چشم و هم چشمی به عنوان یک ضد ارزش شناخته شود. تبلیغات منطقی در کاستن از چشم و هم چشمی تأثیر فراوان دارد. 6- جشنهای ازدواج با هزینههای گزاف تقبیح شود. 7- سکه بازی محدود شود و مهریهها در همین حدودی که مجلس تصویب کرده برقرار شود و هیچ معامله محرمانه و خارج از متن مورد قبول حاکم مدنی قرار نگیرد. 8- برنامههای رادیو و تلویزیون شادتر و روح بخش شود. 9- به طبقه جدید تفهیم شود در کشوری که درصد بزرگی از مردم زیر خط فقرند تظاهر به ثروت و خودروهای چهارصد میلیونی سوار شدن و قصر میلیاردی ساختن خوش فرجام نیست.
چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ بدلیل عوامل خارجی مثل توقعات شخص (خانم هیلاری کیلینتون و ملکه الیزابت ....وگرنه پسرهای ما در همان عوان کودکی نقش های مردخانواده مثل کسب مهارت کاری،استقلال،احترام متقابل و... رامی آموزند دخترانمان هم از عوان کودکی حیا، خوش خلقی و همسر و مادر بودن را می آموزند در ضمن خانواده ها یی که پسر دارند هرگز نه اغراق بر خوب بودن پسر شان می کنند نه دروغ می گویند و نه در مقابل مهریه ای که حق زن است چانه می زنند و ازاول همان نیت را بر نگرفتن نمی گذارند اما جهیزیه را عند المطالبه و لوکس نمی خواهند درست مثل ازدواج الگوی ازدواج مسلمانان حضرت علی (ع) و فاطمه (س)
دختر با لباس سفيد به خانه بخت ميرود و با لباس سفيد هم بيرون ميآيد. اين جمله جواب اول و آخر اطرافيان به زنان و مرداني بود که به گسستن پيوند خانوادگيشان ميانديشيدند. اين جمله تا چندي پيش قانوني نانوشته و قاطع در فرهنگ ما ايرانيها بود و گفتن آن يک مفهوم را بيان ميکرد؛ طلاق ممنوع! طلاق در گذشته اي نه چندان دور کابوس خانوادهها بود و تقاضاي جدايي از سوي هر يک از طرفين به شدت توسط والدين سرکوب ميشد. اما در دو دهه اخير و با گسترش زندگي شهرنشيني، افزايش ظواهر مدرنيته و تغيير شيوه زندگي از سنتي به مدرن، نظام خانواده در ايران دستخوش تغييراتي شده است. به گونهاي كه اين مساله سبب شده كه آمار طلاق به ميزان قابل توجه و نگرانكنندهاي افزايش يابد و اين معضل اجتماعي نيز همچون بسياري ديگر آرام آرام در تغييرات نظام اجتماعي، قبح خود را از دست داده و جمله معروف “دختر با لباس سفيد به خانه بخت ميرود و با لباس سفيد هم بيرون ميآيد” به صندوقچه تاريخ پيوست. حقيقت تلخي که همه ما بر آن اذعان داريم. یکی از عوامل اصلی طلاق در خانواده ایرانی وجود بزرگترین دشمن خانگی و همه گیر که همان ماهواره به ظاهر فقط فیلم و آهنگ است با وجود فیلمهایی چون فارسی وان که زنان و مردان با وجود همسران در آن جمع به ظاهر خانوادگی در کنار شوهرانشان باهمدیگر دوست هم هستند و آنچنان در فیلم نقش بازی می کنند که گویی برای هم جان می دهند و مردم ساده که بادیدن این فیلمها نه تنها سرگرم نمی شوند بلکه کانون پر مهر خانواده شان هم از دست می دهند . اینها همه معظلاتی است که خود ما بدان دامن زده ایم واین دشمن بدون خونریزی را وارد منزل کرده ایم و خود نمی دانیم که چرا در خانه هامان این همه جنگ . وگریز است و به جای آنکه با دیدن فیلم چیزی یاد بگیریم تازه آنچه را که میدانستیم بدست فراموشی سپرده ایم و خود باخته فیلم های دروغین شده ایم .[IMG]file:///C:%5CDOCUME%7E1%5Cr%5CLOCALS%7E1%5CTemp%5Cmsohtmlc lip1%5C01%5Cclip_image002.jpg[/IMG]مشكل ما اينجاست كه نقشه راه و مهندسي فرهنگي نداريم. برای طلاق يا مسائلي كه ناشي از اين قضيه است نسخهاي نداريم و جزيرهاي عمل ميكنيم. در زمانی كه شبكه فارسيوان خانوادهها را نشانه گرفته و فيلمهايشان براي متزلزل كردن بنيانهاي خانواده است ما در مقابل چه برنامهاي داريم؟ الان وقتي از بالا به شهرها نگاه ميكنیم بیشتر منازل حتی در روستاها ديش ماهواره دارندگرچه براي بسياري از جوانان امروزي طلاق ديگر کابوس نيست اما اکثر قريب به اتفاق جامعه شناسان از افزايش اين معضل اجتماعي نگرانند و نسبت به آن هشدار ميدهند. به اعتقاد جامعهشناسان و آسيبشناسان اجتماعي امروزه بسياري از پديدهها و آسيبهاي اجتماعي، خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... ريشه در مساله طلاق دارد.چندي پيش رييس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور تازهترين آمار ازدواج و طلاق را در شش ماه نخست سال جاري اعلام کرد که بر اساس آن هشتصدو چهل و یک هزار طلاق در کشور ثبت شده است که اين تعداد در مقايسه با سال قبل شش درصد افزايش داشته است. اين آمار بار ديگر زنگ خطر را براي جامعه شناسان و آسيبشناسان اجتماعي به صدا در آورده و چشم انداز تاريکي را براي جامعه ايراني به تصوير کشيده است. از نظر متخصصان علم جامعه شناسي علل افزايش طلاق از سه نقطه نظر اجتماعي، اقتصادي و آماري قابل بررسي است.برخي از علل و عوامل طلاق آشکار هستند و زوجين به هنگام طلاق اين علل را در دادخواست خود بيان ميکنند مانند مصرف موادمخدر، خشونت، دخالت والدين و گاهي فقر اما برخي از علل طلاق در دادخواست بيان نميشود مانند نارضايتي از روابط زناشويي که به دليل مسائل فرهنگي حاکم بر جامعه در قالب عدم تفاهم در دادخواست ذکر ميشود و يکي از عوامل موثر در طلاق است و کمتر در دادخواستهاي طلاق به آن توجه ميشود همچنين ميتوان به سوء ظن يا انحراف اخلاقي که معمولا بيان نميشود، اشاره کرد.فرهنگ گفت و گو در ميان خانوادههاي ايراني پايين آمده است و مطابق تحقيقاتي که انجام گرفته مشخص شده که مدت زمان گفت و گو بيشتر از 15 دقيقه نميشود در صورتي که بالاي 70 درصد از اختلافات ميان زوجين بناي سوء تفاهم دارد و اين مشکل تنها با صحبت کردن زوجين با يکديگر برطرف ميشود و در بيشتر موارد نيز صحبت و گفت و گو ميان زوجين در خصوص مسائل و مشکلات ديگران است که در اين موارد نيز به نتيجهاي نميرسند.اما نکته کليدي و تاثيرگذاري که بايد به آن اشاره کرد اين است که تمام عواملي که منجر به طلاق ميشود از درون خانه نشات نميگيرد بلکه عوامل بيرون از خانه نيز در طلاق موثر هستند که ميتوان به سلامت اجتماعي اشاره کرد. براساس آمار وزارت بهداشت حدود 34 درصد از مردم به يکي از انواع اختلالات رواني مبتلا هستند که بالاترين آمار به تهران بر ميگردد در صورتي که در گذشته اين آمار حدود 20 تا 24 درصد بوده است. شادي و نشاط در خانوادههاي ايراني کم رنگ شده و زماني که فردي شادابي نداشته باشد در برخورد با ديگران با بيحوصلگي رفتار ميکند که ميتواند به اشتباه از سوي طرف مقابل برداشت منفي از اين رفتار شود.بخش ديگري از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادي، ناباروري، عدم شناخت يا معيارهاي نادرست و ازدواجهاي اينترنتي و آشنايي در پارک و اتوبوس و اماکن عمومياست و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتي دارد.دکتر سيدهادي معتمدي، روانپزشك نيز درمورد افزايش آمار طلاق ميگويد: از نظر اجتماعي تغيير در فضاي جامعه و آشنا شدن مردم بويژه زنان با حقوقشان يکي از علل رشد طلاق است. همچنين گسترش سازمانهاي حمايتي و حمايتهاي اجتماعي از مطلقين بويژه زنان مطلقه از ديگر عوامل رشد اين پديده است. نکته ديگر قانون به روز شدن مهريه است. تا ده سال پيش زنان نه با حقوقشان آشنايي داشتند و نه در صورت طلاق از پشتوانه مالي برخوردار بودند. اما با وضع قانونهاي جديد، مسائل مالي که يکي از موانع اقدام به طلاق بود، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمايتهاي اجتماعي، پشتوانه مالي نيز خواهند داشت. اين مسأله باعث شده بسياري از طلاقهاي عاطفي تبديل به طلاق واقعي شود. ميتوان گفت طلاق بطور مطلق افزايش پيدا نکرده بلکه بيشتر نمود اجتماعي پيدا کرده است و خود را نشان ميدهد.یکی دیگر از عوامل طلاق چشم و هم چشمی است که در میان مردم باب شده است چرا فلانی باوجودی که سن ازدواجشان با ما یکی است آنها در همه موارد تامینند اما من نمی توانم مایحتاج زندگی معمولم را داشته باشم با به اجرا گذاشتن مهریه و ویران کردن یک زندگی و نابودی فرزندان آن خانواده بدون توجه به عواقب بد آن برای خود ، همسر و فرزندان دست به این کار قبیح می زنند و جالب اینجاست که در راه دادگاه با سوء استفاده بعضی ها سریع بدام می افتند و باز هم بدون فکر کردن دچار مشکل بزرگتر ی می شوند .وظيفه ما در اين است كه بدانيم هر يك از عناصر سبك زندگي تا چه حد الزامي و تا چه حد اختياري است. براي نمونه سبك زندگي نشستن بر مبل و صندلي در ايران سابقه نداشته است، ولي اكنون در روستاها هم چنين سبكي را ميبينيم، چه رسد به شهرها. به ظاهر اين سبك اختياري است ولي واقعيت اين نيست. زندگي مدرن شهري و تغيير وضعيت مشاغل و آسيبپذيريهاي ستون فقرات و امثال آنها، موجب شده كه گرايش به نشستن بر صندلي و مبل به يك الزام بدل شود، هرچند وجوه ديگري هم در اين سبك از زندگي وجود دارد. براي تعيين اينكه كدام يك از وجوه سبك زندگي الزامي و غيراختياري است و كدامها قابل دستكاري و تغيير است، باز هم نيازمند دانش و علوم اجتماعي هستيم. بدون پشتوانه اين علم، كاري در اين زمينه نميتوان كرد.یکی دیگر از علل طلاق تورم و بیکاری علل اقتصادی طلاقدرحال حاضر با سيل جوانان بيکار مواجهيم که بيشتر متولد 25ـ20 سال پيش هستند و شايد ريشه اين مشکل را بتوان در سياستهاي 25ـ20 سال پيش که خانوادهها را به داشتن فرزند بيشتر تشويق ميکرد، جست وجو کرد. قطعاً در خصوص بيکاري جوانان همه دولتمردان مقصر بوده اند.همچنين با اشاره به پيوندهاي زناشويي جديد که بيشتر روبنايي است ميگويد: جوانان امروزه بدون در نظر گرفتن شرايط لازم براي ازدواج و دقت به مسائل زيربنايي ازدواج، اقدام به اين کار کنند و ازدواجها تبديل به نوعي نمايشگاه و نوعي مسابقه نمايش امکانات شده است. اين سطحي نگري درازدواج خود از علل بروز طلاق در سالهاي آينده است و بيشتر طلاقها نيز در بين اين گروه اتفاق ميافتد.جدیدا" هم بعضی از خانواده ها باوجودی که پسرشان هنوز سربازی نرفته و هیچ حرفه ای ندارد برای ازدواجشان قدم پیش گذاشته و جالب تر آنکه خانواده دختر هم آنها را بی نصیب نگذاشته و جواب مثبت می دهد و این خانواده ها نمی دانند که چه ظلم بزرگی در حق فرزندانشان می کنند .دکتر پيمان آزاد استاد دانشگاه و حقوقدان معتقد است که پديده افزايش طلاق و بيميلي جوانان به ازدواج مساله پيچيدهاي نيست اگرچه ابعاد گوناگوني دارد. ازمنظر کلان، عبور از جامعه سنتي به جامعه مدرن از يک سو، بنيان خانواده را سست ميکند و از طرفي رشد ميزان ازدواج را به خطر مياندازد. در جامعه مدرن، تساوي حقوقي زن و مرد در همه عرصههاي زندگي مطرح ميشود. نقش زن در خانواده و جامعه تحول پيدا ميکند و در بستر اين تحول است که وظايف و تکاليف زن و مرد تغيير ميکند. در صورتي که آحاد جامعه مخصوصاً مردان براي قبول اين تحول آماده نباشند رشد ميزان طلاق اجتناب ناپذير ميشود چرا که معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونيهاي مداوم است. به اعتقاد اين حقوقدان، 20 درصد طلاقها را دخالت خانوادهها و ديگران در امور جوانان تشکيل ميدهد و اين قضيه تا آنجا پيش رفته که در ايران خانوادهها با هم ازدواج ميکنند نه دو جوان زيرا اختلافات خانوادهها آنچنان زياد شده که اجازه زندگي به دو زوج را نميدهند.بحث مهریه که چون دختر خاله یا دختر عمو یا فلان دختر در دانشگاه به اندازه سال تولدش مهریه برایش قرار داده اند خود معظلی شده است و بالاترین آمار طلاق و پر شدن زندان همین است ،واین قضیه برای بعضی خانواده ها منبع در آمد شده است دختر را بامهریه سنگین بر سر سفره عقد می نشانند و بعد از مدتی دعواهای زرگری راه می انداختند و مهریه را به اجرا می گذاردند و این قضیه بیشتر در کلان شهر ها اتفاق می افتاد و متاسفانه باعث دردسرهای بزرگی برای خیلی از خانواده ها شد .بيش از 80 درصد طلاقها به درخواست زنان است .آزاد از آمار جالب توجهي خبر ميدهد که بر طبق آن بيشاز 80 درصد طلاقها به درخواست زنان صورت ميگيرد ولي اين به معناي آن نيست که زنان ما از زندگي گريز پا شدهاند بلکه چون طلاق براي مردان داراي بار مالي است در نتيجه بيشتر مراجعين را زنان تشکيل ميدهند. وي هشدار ميدهد: با وارد شدن نسل جوان به بازار کار اين آمار به مرز خطر آفرين خود، يعني 9 ميليون نفر خواهد رسيد و يقينا با رشد بيکاري شاهد افزايش رشد طلاق خواهيم بود زيرا فکر آدم بيکار مغازه شيطان است.آزاد افزايش اعتياد مردان را نيز عاملي براي افزايش طلاق در جامعه ميداند چرا که به اعتقاد وي زماني که صحبت از ترک نفقه ميشود در کنارش حتما عاملي به نام اعتياد وجود دارد و زماني که شخص معتاد از بطن جامعه به حاشيه رانده ميشود نميتواند شغل شرافتمندانه داشته باشد و در نتيجه به اداره زن و فرزند خود نميپردازد و تمام هم و غم خود را براي بدست آوردن ماده حياتي خود مواد مخدر بکار ميبرد و ممکن است دست به ارتکاب هر جنايتي بزند و شرافت خانوادگي خود را فداي خود کند.البته با وضع اقتصادی و روند رو به رشد تورم باید گفت که نمی توان با یک مرد معتاد در زیر یک سقف می توان زندگی کرد چون زندگی خرج دارد و علی الخصوص اگر بجه ای هم درمیان باشد که دیگر هیچ و.............در بیشتر خانواده ها طلاق عاطفی وجود دارد و کسی از آمار آن هم اطلاعی ندارد .خیلی از خانواده ها چون اعتقاد دارند که دختر با لباس سفید به خانه بخت می رود بالباس سفید هم از آنجا بیرون آید باید تا آخر عمر به هر شکل این زندگی را تحمل کند و طلاق را عمل زشتی می دانند و بعضی خانواده ها اگر دختر طلاق بگیرد او را از خانه طرد می کنند او زندگی را ادامه می دهد بدون اینکه لذتی از زندگی ببرد و در واقع فقط در زیر یک سقف هستند و عمر هدر می دهند و یک عمر با بی میلی و نفرت در کنار هم وقت صرف می کنند .در این بین کسانی که بیشترین ضرر عاطفی را میبینند فرزند یا فرزندانی هستند که شاهد رفتار های خشک و بی مهر پدر و مادر شان هستند و مطمئنا" آنها در آینده وقتی ازدواج می کنند نمی توانند به طرف مقابلشان محبت بکنند چون چیزی ندیده و یاد نگرفته اند و خود این مسئله یکی از علل طلاق به شمار می آید .البته نباید فقط خانواده های سنتی را زیر سوال برد که آنها با ایده سنتی شان باعث چنین زندگی هستند خود قوانین دادگاه خانوادگی ما باعث این ظلم هست چون وقتی به پای میز دادگاه که می روی فقط از مردان دفاع می کند و هیچ توجهی به حرفهای زن نمی کنند و همیشه او را متهم می کنند و تکیه کلام قاضی دادگاه این است حق طلاق با مرد است حتی اگر مشکل از او باشد و حق به جانب زن باشد.کاهش ازدواجبر طبق آنچه گفته شده عوامل مختلفي در روند رو به رشد طلاق در جامعه موثر است. اما آنچه تمام جامعه شناسان و آسيب شناسان به آن اذعان دارند آسيب زا بودن اين معضل اجتماعي است. با اين وجود رشد آمار طلاق هنگاميبيشتر خودنمايي کرده و براي جامعه تهديد تلقي ميشود که با بحراني به نام کاهش ازدواج همراه ميشود، به طوري که بنابراعلام آمارها در نيمه نخست سالجاري 415 هزار و 620 ازدواج در کشور ثبت شده که اين تعداد نيز در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش يافته است.پرفسور حسين باهر روانشناس و استاد دانشگاه دلايل مختلف اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و سياسي را در بالا رفتن سن ازدواج جوانان تأثيرگذار دانسته و ميگويد: مشكلات اقتصادي، مسكن، تهيه وسايل زندگي، مهريه سنگين، بيكاري، رفاه زدگي برخي از جوانان و فقر خانوادگي، از مهمترين دلايل اقتصادي موثر در تأخير ازدواج جوانان است.باهر، فقر مالي خانوادهها در تأمين امكانات ازدواج فرزندانشان را از عوامل موثر در تأخير ازدواج ميداند و متذکر ميشود که مادي بودن قوانين مانند زنداني شدن جواناني كه قادر به پرداخت مهريه نيستند موجب ترس آنها از ازدواج ميشود.هزينههاي سنگين عقد و عروسي نيز در تأخير ازدواج موثر است و از سوي ديگر نداشتن جهيزيه كافي برخي از دختران، آنها را از ازدواج منصرف ميكند.به گفته وي پخش فيلمهاي مختلف در برنامههاي ماهوارهاي موجب الگوبرداري جوانان از فرهنگ غرب شده که موجب گرايش جوانان به اين فرهنگ، زندگي مجردي و بيميلي به ازدواج در جامعه ميشود.باهر برخي مسايل فرهنگي را نيز در بالا بردن سن ازدواج دخيل دانسته وميگويد: ادامه تحصيل به ويژه توسط دختران، مدرن شدن زندگي، الگوپذيري جوانان از غرب و تمايل آنها به زندگي مجردي، تزلزل ارزشهاي سنتي و مهاجرت، از مهمترين دلايل فرهنگي براي بالا رفتن سن ازدواج است.اين استاد دانشگاه شهيد بهشتي درك نكردن تفاوتهاي زن و مرد و رسيدن به كمال معنوي از طريق ازدواج را يكي ديگر از عوامل تأخير در ازدواج ميداند.همچنين شكست والدين در زندگي و درگيريهاي مداوم آنها موجب عدم تمايل آنها براي ازدواج فرزندانشان ميشود.از نظر اين روانشناس برخي مسايل اجتماعي و اخلاقي همچون گرايش به جامعهگريزي، تنوعطلبي جوانان، مسئوليتگريزي، ترس از طلاق و شكست در زندگي آينده، ترس از خيانت همسر، رواج مردسالاري و زنسالاري و رقابت بين آنها، مهمترين دلايل اجتماعي هستند كه تمايل جوانان را به ازدواج كاهش ميدهند.كاهش قبح دير ازدواج كردناين استاد دانشگاه شهيد بهشتي كاهش قبح دير ازدواج كردن را نسبت به گذشته موجب بالا رفتن سن ازدواج دانسته و ميگويد: در گذشته، دير ازدواج كردن امر ناپسندي بود اما امروزه اين موضوع به يك امر بسيار عادي در جامعه تبديل شده است. باهر، افسردگي و اضطراب، بيتوجهي به مسايل ديني و ترس از تعهد متقابل را در تأخير ازدواج موثر دانست و اضافه كرد: امروزه توكل جوانان به خدا كاهش يافته است در حالي كه براي ازدواج توكل به خدا ضروري است.وي با اشاره به تمايل بسياري از جوانان به ازدواج براي برطرف كردن نيازهاي جنسي، گفت: هدف اصلي از ازدواج بايد رسيدن زن و مرد به كمال باشد همچنين رواج بيبند و باري و مبهم بودن آينده جوانان در كاهش ازدواج موثر است.تحريکات جنسي در جامعه صد برابر شده استدکتر مهاجري نيز معتقد است درک درست از هدف ازدواج ميتواند به افزايش گرايش جوانان به آن کمک کند. به گفته وي بر اساس تحقيقات علميمدون تحريکات جنسي در جامعه نسبت به 30 سال گذشته بيشاز صد برابر شده و ميانگينها نشان ميدهد که سن ازدواج در کشور نيز به بيشاز 10 سال به تاخير افتاده. ميزان بلوغ جنسي نيز به بيش از 5 سال کاهش پيدا کرده است و بسترهاي فرهنگي نيز براي ازدواج آسان و به موقع جوانان تضعيف شده است . در اينجا با مشکلي ديگري به نام تأخير در ازدواج مواجه ميشويم.به گفته وي هزينههاي بالا، تجملات، عدم کارکردهاي دولت در حوزه تأمين مسکن و شغل مانع از ازدواج در سن مناسب ميشود. به طور کلي در 30- 40 سال قبل ميانگين بلوغ جنسي روي عدد 5/15 بوده است و ميانگين سن ازدواج روي عدد 15 است يعني اين دو مقوله متناسب با يکديگر رشد داشتهاند اما هماکنون بلوغ جنسي حدود 16 سال با تشکيل خانواده فاصله دارد . بنابراين اين فاصله ايجادشده موجب ميشود که افراد براي رفع نيازهاي خودشان بيشتر به دنبال الگوبگردند از طرف ديگر الگوهاي پويايي در داخل کشور طراحي نميشود بنابراين الگوهاي آن طرف آب ميتواند براي پاسخ به اين نيازها الگوي قابل دسترسي باشد. الگوهايي که بسيار خطرناک، آسيبزا و کاملا با فرهنگ ما در تضاد است.مهاجري در اين زمينه توضيح ميدهد: يکي از پاسخها به اين دسته از نيازها در جامعه روي آوردن به خانههاي مجردي است. از طرف ديگر تغييراتي هم در سن جوان رخ داده است به عنوان مثال پيش از اين به کسي نوجوان اطلاق ميشد که سن او از حدود 13 سالگي آغاز شده و تا 18 سالگي ادامه داشت اما هماکنون سن نوجوان از 18 سالگي آغاز شده و تا 24 سالگي ادامه مييابد .بنابراين با توجه به اينکه از خصوصيات اين دوران عدم مسئوليت پذيري است ميتوان خانههاي مجردي را بهترين مکان براي خروج از تعهدات زندگي انتخاب کرد..همه آنچه گفته شد نشان ميدهد ايران در حال گذار از مرحلهاي بسيار تعيين کننده است. مرحلهاي که بسياري از باورهاي مردم به سرعت در حال تغيير است و متاسفانه قوانين و شيوههاي مديريت همگام با اين تغييرات پيش نميروند. در زمينه زندگي زناشويي، فرهنگسازي لازم صورت نگرفته و بسياري از زن و مردهاي جوان به وظايف خود مطلع نيستند تا بر اساس آن، زندگي مشترك خود را پايهريزي و براي آينده خود برنامهريزي كنند.بنابر توصيه متخصصان علم شناخت جامعه، براي كم شدن آمار طلاق بايد فرهنگ سازي و آموزشهايي در زمينههاي مختلف قبل از ازدواج در دانشگاهها و دبيرستانها صورت گيرد تا جواناني كه قصد ازدواج دارند با آگاهي بيشتر نسبت به اين امر اقدام نمايند. به اعتقاد جامعه شناسان زماني که ساختارهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه تغيير پيدا ميکند، مواجه با باورها، ارزشها و هنجارهاي جديد اجتناب ناپذير است .طبق يک دستور حکومتي و فقهي، خانواده بايد به عنوان مبنا در تمام برنامههاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گيرد . اما متأسفانه دولت که وامدار اين دستور فقهي و حکومتي است از اهميت نهاد خانواده غافل مانده است. غربيها که روزي خانواده گريز بودند هماکنون براي حل مشکلات اجتماعي خود به خانواده روي آوردهاند چرا که خانواده به دليل ساختار و کارکردهاي خاصي که دارد، مانند توليد نسل، شکلدهي اوليه شخصيت، ارتباطات عاطفي عميق و ارتباطات چهره به چهره و بسياري از ويژهگيهاي ديگر، قادر است نه تنها مشکلات خود را حل کند بلکه ميتواند بسياري از مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي را حل و فصل کند. در دنياي پيشرفته بنگاههاي اقتصادي سعي ميکنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل کنند اما متأسفانه در کشور ما عليرغم اينکه داراي پيشينه و ايدئولوژي قوي ملي در خانواده هستيم، به دليل تأخر فرهنگي که در ساليان اخير پيشآمده خانواده دچار چالش شده است که نه تنها نميتواند مسائل اجتماعي بيرون را حل کند بلکه به آن دامن هم ميزند.آموزش يکي از مهمترين شاخصههايي است که در نهاد خانواده بايد گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات رواني، اجتماعي و اقتصادي بين خود نيستند. از سوي ديگر با تغييراتي که در جامعه وجود دارد، والدين نيازمند فاکتورهاي تربيتي براي فرزندان خود نيز هستند که با آموزشهاي نهادينهشده ميتوان به فاکتورهاي تربيتي مناسب دست پيدا کنند. و نکته پاياني اينکه همانطور که گفته شد معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونيهاي مداوم قرار گرفته، بنابراين سياستگذاران جامعه در همه بخشها بايد از سطح فرهنگي بالايي که متناسب با تفکر روز باشد برخوردار باشند، در غير اين صورت تضادهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و حقوقي تشديد ميشوند. فکري که معاصر باشد راهگشا است. فکري که با مقتضيات روز نخواند مسأله آفرين خواهد بود يا مسائل را تعميق ميکند و بحران ميآفريند.یکی دیگر از معظلات بلند پرواز ی زنان است که فکر می کنند اگر یک ماشین زیر دستشان باشد و یک موبایل به همراه داشته باشند مدرن هستند و خود را مثل عروسک درست کرده و پشت ویترین قرار می دهند و در این میان فقط خودشان هستند که باشیطان همگام شده و افسارشان را بدست او داده و حرمت زندگی را شکسته اند و حالا که مرسوم شده به غیر از همسر با دوست شان هم در ارتباط هستند و فبح این قضیه هم شکسته شده و خیلی هم راحت باهم بیرون می روند وبه مهمانی می روند و تازه این برایشان یک فخر است .: بهنظر شما براي كنترل روابط جنسي جوانهایی که ازدواج نکردهاند چه كار كنيم كه روابط پنهان به وجود نيايد؟ما تا الان در خانوادهها درباره مسائلي از اين دست صحبت نكرديم. درباره ايدز اينقدر اطلاعات مستمر و قابلفهم و به زبان ساده به مردم دادیم تا توانستیم شیوع آن را تقریبا کنترل کنیم. تا زماني كه شدت تب گفته نشود، نوع واكنشها پاشويه است. ما درباره آسيبهاي مربوط به خانواده زمان را از دست ميدهيم اما اين آسيبها رشد زيرزميني خود را انجام ميدهند و منتظر ما نميمانند ..آموزش، نخستين راهکار است. اطلاع از عوارض رضایت نداشتن در روابط زناشویی مشکل بعدی است که ما در این بخش کار نکرده ایم. موضوع ديگر تهدیداتی است که در این حوزه وجود دارد. باره آنهايي كه ازدواج نكردند بايد تابو را بشكنيم. بايد يك همگرايي بين مديران و كارشناسان در تمام حوزههاي مرتبط انجام شود و اطلاعرساني كنيم. اكنون مجلس بهترين فرصت را براي اين كار دارد.بايد به اين بخش برويم و متولي مشخص شود تا 10 سال بعد پاسخ بگيريم، مسائل اجتماعي و فرهنگي امنيت ملي ما را نشانه گرفتهاند ..فهیمه قبيطي:ما خيلي در اين مناقشات خانوادگي بوديم. یکی از مشکلات اجتماعی، خانوادگی و فردی این است که بخش بزرگ انرژی خانواده و والدين صرف این ميشود که درباره موضوعات ناخوشایندتقصیر را به گردن هم بیندازند و مسئولیت گریزی دارند. ما باید این عادت را در اجتماع تسری دهیم و یاد بگیریم ایرادها را در خودمان جستوجو کنیم و گردن دیگران نیندازیم. مسئوليتپذيري و توانمند كردن خانوادهها فقط از طريق توانمندسازي رواني و اجتماعي افراد است. توانمندسازي افراد از طريق آموزش و استفاده از خدمات مشاوره است .متاسفانه ما ایرانیان مشاوره و رفتن پیش دکتر روانشناس را فقط برای کسانی می دانیم که دیوانه اند در صورتی که بیشتر این اتفاقات ناگواری که در حال رخ دادن است همین افکار ساده لوحانه است اگر دو نفر که باهم زندگی میکنند و با مشکل مواجه می شوند به اتفاق پیش یک مشاور خانواده بروند می توان از همان ابتدا جلوی اتفاقات بزرگتر را گرفت .یا از ارتباطات نامشروع جلوگیری کرد که اکثر کسانی که دچار چنین گرفتاری شده اند وقتی می پرسی چرا به بیراهه کشیده شده ای می گوید طرف مقابل به من توجه نداشت و به من محبت نمی کرد و توجهی به خواسته های من نداشت ..اگر برنامهاي برای آسیبها تدوین نشود در آینده چه اتفاقی ميافتد؟فهیمه قبيطي: اگر كه طرحي براي پيشگيري از طلاق و آسيبهاي اجتماعي صورت نگيرد نسل آينده ما نسل بيماري خواهد بود چون تمام تلاش فرد براي رسيدن به دو بعد آرامش و نشاط است و تمام دستورات ديني و اخلاقي ما هم براي رسيدن به اين دو حالت است ..فردي كه در خانواده تك والدي - جدايي عاطفي - بزرگ ميشود از نظر رواني و سلامت اجتماعي مشكل دارد. ما با افرادي كه دچار انواع و اقسام بيماريهاي روحي و رواني و فاقد مهارتهاي رواني هستند روبهرو هستيم که با ارزشهاي فرهنگي و اخلاقي آشنا نيستند و انگ خانواده از هم پاشيده را بر پيشاني دارند. چه اشکالی دارد وقتي زوجين را براي آزمايش ازدواج ميفرستيم پيش روانشناس بروند كه ببيند صلاحيت ازدواج با هم را دارند يا نه ؟.مشكل اجتماعي ما دروغ، دورنگي، شجاعت و صداقت نداشتن است. اگر بخواهيم به اين موارد نرسيم، در حوزه آموزش روابط زناشويي كه بيشتر مراجعان اين مشكل را دارند همين رضايت نداشتن جنسي باعث ميشود پرخاشگري بالا برود و آستانه تحمل پايين بيايد و نخستين عامل رفتن سمت روابط فرازناشويي است ..درحال حاضر فاصله زندگي مشترك دارد كمتر ميشود. درصد ازدواج دائم 2 درصد كم شده. ما خود طلاق را في نفسه آسيب نميبينيم اما نميتوانيم منكر عوارض طلاق روي فرزند، زن و مرد شويم .. سرخوردگي اجتماعي و آسيبهاي ديگر از عوارضي است كه خود را نشان ميدهد و جامعه در آينده تاوان اين عوارض را ميدهد.ما در طلاق یک رکود داریم، بعضیها با این مسئله کنار آمدهاند و به روابط فرازناشویی پرداختهاند اما در زیر یک سقف با همسرشان زندگی ميكنند. در این خانواده نميشود پايبندي، همكاري و احساس مسئوليت و گذشت ديد. من 20 سال است در اين حوزه كار ميكنم اگر در خانوادهاي روابط زناشويي با رضايت وجود داشته باشد بسياري از مسائل ديگر حل ميشود. ما درخصوص حساسترين موضوع حاضر نيستيم صحبت كنيم. سالي 40 هزار مورد طلاق وارد مراكز ميشوند، وقتي ميدانيم موضوع چيست و سرمايهگذاري نميكنيم خروجياش خشونت خانگي و سوءظن و... ميشود ..رابطه فرا زناشويي در ايران بسيار جدي است و تاثیرش را در خانوادهها ميگذارد متاسفانه الان فاصله زندگي مشترك كم شده يعني معيارهاي ما درست نيست. يكي از دلايلي كه افراد ازدواج نميكنند، بياعتمادي است ..دکتر عزيزي: ما هم مخالف سكوت فرهنگي هستيم چون يكي از بيشترين ضربههايي كه خورديم در مورد سكوت فرهنگي است ما درمورد ايدز اينقدر سكوت كرديم تا بعد مجبور شدیم حتی در مدارس هم زنگ ایدز را به صدا دربیاوریم.موسوي چلک: مشكل ما اين است که ميخواهیم کار ضربتی کنیم اما اعتبارات پیشگیریمان کم است. اگر بخواهیم درخصوص پیشگیری کاری کنیم باید از سهسالگی آغاز بهکار کنیم. ما نیاز به یک پرونده اجتماعی داریم که از قبل از تولد فرزند تشکیل شود و اتفاقاتی که برای پدر و مادر ميافتد تا زمان بعد از فوت پدر ومادر باید در آن ثبت شود اما چنین پروندهای نداریم. درحالی که برای رشد کودک کارت رشد داریم و برای آن سرمايهگذاری ميكنیم ..الان قانون برنامه پنجم توسعه بر سلامت جسم تاکید دارد نه سلامت روان. پس وقتی روی سلامت روان سرمايهگذاری نميكنیم نتیجهاش طلاق، اعتیاد، فرار از خانه و... ميشود. با این وضعیت در آینده وضعیت بحرانیتر ميشود چراکه ویژگی آسیبها فرق خواهد کرد.اول اینکه آسیبها در آینده زنانه ميشوند،دوم اینکه آسیبها به درون خانواده میرود یعنی جایی را نشانه گرفتهاند که انسجام را از بین ببرند. سوم اینکه آسیبها کودکانه ميشوند و در نهایت سایبری ميشوند..پیشنهاد ما این است که سياست اجتماعي كشور در حوزه آسيبهاي اجتماعي مشخص شود. در سياستهاي فعلي آسيبها كم است. باید سطوح مختلف پيشگيري، بهرهگيري از مباني ديني يا... تعريف شود نه اينكه هر كس آمد، سليقهاي عمل كند. ما الان جزيرهاي عمل ميكنيم. بدون اينكه بدانيم خطمشي ما كجاست. در حوزه ايدز جزيرهاي عمل كرديم و از شیوع ایدز در اثر استفاده از سرنگ آلوده به شیوع بهعلت روابط جنسي کنترل نشده رسیدیم. اما در حوزه موادمخدر سياست را درست تعريف كرديم و موفق بوديم. باید به سمتي برويم كه در تكتك استانها سند كنترل كاهش آسيبهاي اجتماعي تهيه شود.: طلاق معلول عوامل ديگري نیز هست. وقتي اعتياد وارد خانه ميشود بهدنبالش سوء ظن را دارد. روابط جنسی را تحت تاثیر قرار ميدهد و روابط فرازناشویی اتفاق ميافتد. ما اصلا در مورد سلامت روانی– اجتماعی در کشورمان کار نکردهایم و این موضوع هیچگاه دغدغه اجتماعی نبوده. وقتی هم ميخواهیم وارد این کار شویم پزشکان متولی سلامت روانی جامعه ميشوند و تصمیم ميگیرند ..آنچه آینده جامعه را تهدید ميكند نه مسائل اقتصادی است و نه مسائل نظامی؛ بلکه مسائل اجتماعی و فرهنگی و شبكههای ماهوارهای خانوادهها را نشانه گرفتهاند. من ميگویم ما غفلت کرده ایم، بالاخره باید یک نفر بهعنوان متولی و مدیریت این بخش باشد. جایی که بتواند جامعیت و سطوح مختلف پیشگیری را داشته باشد ..علل و عوامل طلاق عبارتند از :
-1 عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
- 2افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
-3اختلاف سليقه بين زوجين .
-4 عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
5 -به هم ريختگي و نابساماني روابط خانوادگي و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با فاميل ،همسايه ويا با هم طايفه يا با هم محله خود ازدواج مي كردند و ازدواج با تمهيدات خاص و تحت نظارت خانواده بود ولي اكنون افراد تابع خانواده نيستند و فردگرائي توسعه يافته است و اين امر يكي از علل افزايش طلاق است.
6-عامل اقتصادي(الف . زن و مرد خواهان استقلال مالي اند و در نتيجه در اين حالت همكاري و هماهنگي بين آنها كم مي شود.ب- استقلال مالي زنان باعث عدم اتكاي آنان به شوهرانشان مي شود ، خشونت تاريخي مردان عليه زنان و عدم تحمل خشونت توسط زنان مثل گذشته و در نتيجه طلاق. ج- مشكلات اقتصادي ، تورم ، چندشغلي بودن افراد ، دور از هم بودن =عدم ارضاي نيازهاي عاطفي همديگر = عدم تعلق خاطر و در نتيجه طلاق(
-7 بالا رفتن سطح سواد و آگاهي زنان و عدم تحمل و زير بار زور نرفتن وافزايش درخواست طلاق توسط اين دسته از زنان.
8 - نگاه مرد سالارانه جامعه نسبت به زنان ودختران مثل قوانين كشور(مردهر وقت بخواهد مي تواند زنش را طلاق بدهد
-9رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف . زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.(
-10 عدم همساني در ازدواج (هم كفو نبودن ):بخصوص در زمينه هاي (اقتصادي .تحصيلي . سني . فرهنگي و مذهبي ، شغلي ، هوشي -رواني ، نژادي، محل سكونت (شهري يا روستائي بودن ) ، زبان هر چه از لحاظ موارد فوق تشابه بيشتر باشد .طلاق كمتر صورت مي گيرد. عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا” ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد.(.
11 - تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي
12 - فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه .
-بود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده ). فقدان دوستان آگاه و دلسوز .
۱۴- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس . سوء ظن عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا" ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
-15 برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسی خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين . ودر نهايت منجر به طلاق شود(
-16 كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
نتیجه آنکه دلايل احتمالي از هم گسيختگي زندگي زناشويي از طريق طلاق، تقريبا بي شمارند زيرا پيوند زناشويي دو شخصيت منحصر به فرد با دو زمينه متفاوت را براي زندگي در زير يک سقف گردهم مي آورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين باشد که پيش از ازدواج، يک طرف زناشويي از طرف ديگر چشمداشت هاي بيش از حدي دارد. اين چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنيت شغلي و نقشي که يک فرد از همسرش انتظار دارد.
در جوامع امروزي عشق و علاقه پرشور يکي از عوامل مهم زندگي زناشويي به شمار مي آيد. پيش از ازدواج يک زوج معتقدند تا زماني که عشق شان به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلي مي توان فائق آمد. آنها بزودي تشخيص مي دهند که آتش عشق پيشين شان فروکش کرده و براي حل مسائل شان بايد راه هاي عملي تري را در پيش بگيرند... بالارفتن ميزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زيادي از کارشناسان قرار گيرد. در خيلي از موارد حتي گروهي آنرا به عنوان نشانه اي بر از ميان رفتن خانواده در سالهاي آينده تلقي کرده اند. غالبا گفته مي شود که امروزه مردم با غم و تشويش کمتري در مقایسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند، چرا که طلاق براي آنان در حکم بيمه اي تلقي مي شود و در صورتي که ازدواج ايجاد مشکل کرده و يا حالت موفقيت آميز و خشنودکننده اي براي آنها نداشت مي توانند آن را رها کنند.
تعريف طلاق
انحلال رابطه همسري در ازدواج دائمي را که بعد از آن از نظر رعايت حقوق و تکاليف مربوط به زناشويي مسئوليتي براي دو همسر نخواهد بود، طلاق مي گويند. (شناخت اسلام، صفحه322
اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترک بدانيم، اين قرارداد همواره دائم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يک زوج را اصطلاحا طلاق مي گويند.
هيچ دختر و پسري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي کنند که ممکن است روزي مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشترکش پايان دهد.
طلاق احساس باخت و يا بازنده بودن در ارتباط زناشويي است که طرفين آن براي رهايي از اين احساس اقدام به جدايي مي کنند. گاهي طلاق تنها راه منطقي براي حل مشکل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به اين پديده است.
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گيري اين پديده در کنترل و کاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت .
طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است:الف- توقعات نامحدود زن يا مرد: يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايتى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند.به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران .
چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است؟
براساس سوال مقام معظم رهبری كه چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است؟ برآن شديم تادراين مقاله به مواردي كه باعث رواج پدیده طلاق و ازهم گسیختگی نهاد خانواده درجامعه ي ايران شده است به اجمال بپردازيم .
بالارفتن ميزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زيادي از کارشناسان قرار گيرد. در خيلي از موارد حتي گروهي آنرا به عنوان نشانهه عنوان نشانه اي بر بر از ميان رفتن خانواده در سالهاي آينده تلقي کرده اند. غالبا گفته مي شود که امروزه مردم با غم و تشويش کمتري در مقایسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند، چرا که طلاق براي آنان در حکم بيمه اي تلقي مي شود و در صورتي که ازدواج ايجاد مشکل کرده و يا حالت موفقيت آميز و خشنودکننده اي براي آنها نداشت مي توانند آن را رها کنند.
تمامي ازدواج ها پس
تعريف طلاق
انحلال رابطه همسري در ازدواج دائمي را که بعد از آن از نظر رعايت حقوق و تکاليف مربوط به زناشويي مسئوليتي براي دو همسر نخواهد بود، طلاق مي گويند. (شناخت اسلام، صفحه322)
اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترک بدانيم، اين قرارداد همواره دائم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يک زوج را اصطلاحا طلاق مي گويند.
هيچ دختر و پسري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي کنند که ممکن است روزي مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشترکش پايان دهد.
طلاق احساس باخت و يا زنده بودن در ارتباط زناشويي است که طرفين آن براي رهايي از اين احساس اقدام به جدايي مي کنند. گاهي طلاق تنها راه منطقي براي حل مشکل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به اين پديده است.
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گيري اين پديده در کنترل و کاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت
طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است: الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند. به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران ولی در در جوامع صنعتي امروزی علل و عوامل طلاق عبارتند از:
1- عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
2- افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
3-اختلاف سليقه بين زوجين .
4- عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
5- به هم ريختگي و نابساماني روابط خانوادگي و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با فاميل ،همسايه ويا با هم طايفه يا با هم محله خود ازدواج مي كردند و ازدواج با تمهيدات خاص و تحت نظارت خانواده بود ولي اكنون افراد تابع خانواده نيستند و فردگرائي توسعه يافته است و اين امر يكي از علل افزايش طلاق است.
6-عامل اقتصادي(الف . زن و مرد خواهان استقلال مالي اند و در نتيجه در اين حالت همكاري و هماهنگي بين آنها كم مي شود.ب- استقلال مالي زنان باعث عدم اتكاي آنان به شوهرانشان مي شود ، خشونت تاريخي مردان عليه زنان و عدم تحمل خشونت توسط زنان مثل گذشته و در نتيجه طلاق . ج- مشكلات اقتصادي ، تورم ، چندشغلي بودن افراد ، دور از هم بودن =عدم ارضاي نيازهاي عاطفي همديگر = عدم تعلق خاطر و در نتيجه طلاق(
7- بالا رفتن سطح سواد و آگاهي زنان و عدم تحمل و زير بار زور نرفتن وافزايش درخواست طلاق توسط اين دسته از زنان.
8- نگاه مرد سالارانه جامعه نسبت به زنان ودختران مثل قوانين كشور(مردهر وقت بخواهد مي تواند زنش را طلاق بدهد
9-رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف . زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.(
10- عدم همساني در ازدواج (هم كفو نبودن ):بخصوص در زمينه هاي (اقتصادي .تحصيلي . سني . فرهنگي و مذهبي ، شغلي ، هوشي -رواني ، نژادي، محل سكونت (شهري يا روستائي بودن ) ، زبان هر چه از لحاظ موارد فوق تشابه بيشتر باشد .طلاق كمتر صورت مي گيرد. عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا” ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
11- تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي
12- فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه .
۱۳- نبود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده ). فقدان دوستان آگاه و دلسوز .
۱۴- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس . سوء ظن عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا" ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
15- برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسی خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين . ودر نهايت منجر به طلاق شود(
16- كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
نتیجه آنکه دلايل احتمالي از هم گسيختگي زندگي زناشويي از طريق طلاق، تقريبا بي شمارند زيرا پيوند زناشويي دو شخصيت منحصر به فرد با دو زمينه متفاوت را براي زندگي در زير يک سقف گردهم مي آورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين باشد که پيش از ازدواج، يک طرف زناشويي از طرف ديگر چشمداشت هاي بيش از حدي دارد. اين چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنيت شغلي و نقشي که يک فرد از همسرش انتظار دارد.
در جوامع امروزي عشق و علاقه پرشور يکي از عوامل مهم زندگي زناشويي به شمار مي آيد. پيش از ازدواج يک زوج معتقدند تا زماني که عشق شان به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلي مي توان فائق آمد. آنها بزودي تشخيص مي دهند که آتش عشق پيشين شان فروکش کرده و براي حل مسائل شان بايد راه هاي عملي تري را در پيش بگيرند.
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
2 - عبور از چراغ قرمز :
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز 4
4– عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23
درصد افزایش داده).
عوامل بی نظمی ها
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
فرهنگ رانندگی نیاز به:
آمار بی انضباطی
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
(گام هفتم) بسم الله الرحمن الرحیم
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند؛ چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، حداقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
امروزه رانندگي بخشي از زندگي اجتماعي شده است و همانگونه كه هر اجتماعي نياز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند در فرهنگ و رفتار رانندگي نيز نبود انضباط و بي توجهي به نظم و حق و حقوق ديگران به غير از هرج و مرج حاصلي نخواهد داشت و به عبارتي سنگ روي سنگ بند نمي شود.
یکی از دغدغه های اجتماعی، رعایت نکردن قوانین حکومتی و رعایت نشدن انضباط در سطح جامعه است، قوانین راهنمایی ورانندگی به عنوان ضامن امنیت آمد و شددر کشور از انضباط خاصی پیروی می کند که متاسفانه رعایت نکردن این قوانین موجب شده که تردد در جاده های برون شهری و معابر عمومی شهری به شدت آسیب پذیر شود و آمار فزاینده تخلفات حاکی از رعایت نشدن انضباط در رانندگی است.
متاسفانه کسانی هستند که کلادر امور زندگی و جامعه نظم و انضباط را مورد توجه قرار نمی دهند و توجه به این موضوع ندارند که نظم در امور زندگی باعث پیشرفت جوامع می گردد و یکی از مشکلاتی که امروز گریبانگیر سلامت روحی و روانی بسیاری گشته است عدم رعایت نظم عمومی می باشد.
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
رعايت نظم و ايمني، احترام به حقوق ديگران در ترافيك و بهره مندي از اخلاق رانندگي نشانه مهم از وجود اخلاق و انضباط در اجتماع است. بايد توجه داشت كه خوب راندن خودرو يا موتوسيكلت با رانندگي صحيح فرق دارد. آموزش عملي رانندگي و رعايت علائم و هشدارهاي ترافيكي نيز براي حفظ نظم لازم است اما كافي نيست چرا كه مهمتر از خوب راندن، داشتن انضباط و فرهنگ رانندگي و رعايت حقوق ديگران است. پس براي اين كه وقتي پشت فرمان خودرو يا موتوسيكلت مي نشينيم خودخواهانه و سلطه گرانه رانندگي نكنيم نياز به آموزش و فرهنگ سازي است.
یکی از بی نظمی ها و بی انضباطی های عمومی در حال حاضر در امور رانندگی و ایاب و ذهاب در امر ترافیک می باشد که بیشترین بی نظمی های عمومی در همین رابطه انجام می گردد که مشکلات ترافیکی ایجاد شده در شهرها، باعث خستگی و بیماری های جسمی و روحی می گردد و ساعت ها عمر انسان ها به هدر می رود و اگر واقعاً این موضوعات بررسی و حاشیه های آن مورد توجه قرار گیرد خواهیم دید چه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی از بین می رود، اصولاً رعایت نظم و انضباط با زور و جریمه به اجرا در نمی آید شاید برای مدتی کوتاه بازدارنده باشد ولی چنانچه با کار فرهنگی و رفع مشکلات و موانع موضوع مورد توجه قرار گیرد حتماً اثر آن مثبت تر و برای رشد اجتماعی و فرهنگی بسیار مفید خواهد بود.
به قول ازسردار مومني: ترافيك بر سه محور راه، انسان و وسيله نقليه متمركز است و از آنجا كه سازندگان وسايل نقليه و بهره برداران و كاربران آن نيز انسان هستند پس مي توان گفت ترافيك يك بحث انساني است و انسان نيز موجودي اجتماعي است. بنابراين براي كنترل و بهبود آن بايد رويكرد آموزشي – فرهنگي داشته باشيم. در اين ميان پليس راهنمايي و رانندگي به عنوان نرم ترين و اجتماعي ترين بخش پليس در سال هاي اخير، قانون جامعه محوري و مشاركت پذيري را به مرحله اجرا درآورده و با جلب اعتماد و مشاركت مردم در حل بحران و مديريت غول ترافيك تلاش خود را آغاز كرده است. به گفته وي، ترافيك معضلي است كه وقت و زمان مردم را درگير كرده و اگر مهار نشود تهديدي جدي براي جان و سلامتي مردم به شمار مي رود.
2 - عبور از چراغ قرمز :
در سالهای گذشته و خصوصا دهه هفتاد این مشکل در مورد اتومبیلها وجود داشت که خوشبختانه با کارزارهای تبلیغاتی صحیح فرهنگ ایستادن پشت چراغ قرمز تا حد زیادی در بین اتومبیلها جا افتاده ولی هنوز با مشکلاتی مواجه هستیم .
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز :
در اینجا منفعت طلبی شخصی نقش اول را بر عهده دارد. عابری که موقع چراغ قرمز از لابه لای اتومبیل ها رد می شود اگر لحظه ای خود را جای رانندگانی که برخی از آنها واقعا عجله دارند باز چنین کاری خواهد کرد؟.
ممکن است بعضی ها بگویند :چرا برای عابران پیاده که برای عبور از عرض خیابان قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند، جریمهای در نظر نمیگیرند؟ باید در پاسخ به این سوال باید گفت : زمانی که یک عابر پیاده میداند که اگر از این بخش از خیابان یا بزرگراه عبور کند حتما اتفاق ناگواری برای او به وقوع میپیوندد، ضمانت اجرایی از این بالاتر هم میتواند باشد؟ بالاتر از جان مگر ضمانت اجرایی دیگری وجود دارد؟ عابر پیاده باید به این موضوع مهم برسد که اگر از خیابان عبور کند احتمال دارد به شیئی آهنی به نام خودرو برخورد کند که شاید به خاطر این اشتباه جانش را از دست بدهد.اکنون در جامعه ما باید این حس برای عابران پیاده ایجاد شود .
4 – عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
در مورد موتورسوارها وضع بسیار وخیم است.به جرات می توان گفت اغلب موتورسوارها اصلا قانونی و خط قرمزی برای خود نمی شناسند، از چراغ قرمز و پیاده رو براحتی رد می شوند. در خیابانهای یک طرفه خلاف جهت می روند و ... . در این مورد علاوه بر خود موتورسوارها تقصیر متوجه مسئولان نیز هست، چرا که سختگیری لازم را در برخورد با آنها نشان نمی دهند.
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23 درصد افزایش داده).
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ با اشاره به این كه صحبت با تلفن همراه چهار برابر و ارسال پیامك 23 برابر خطر تصادفات را افزایش میدهد، از برخورد با بیش از ۴۹ هزار رانندهای كه از تلفن همراه در حین رانندگی استفاده كردهاند، طی یك ماه گذشته خبر داد.
سردار حسین رحیمی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به این كه تنها طی یك ماه گذشته بیش از ۴۹ هزار نفر از رانندگانی كه با تلفن همراه خود در حین رانندگی صحبت كرده یا اقدام به ارسال پیامك میكردند، اعمال قانون شدند، افزود: این در حالی است كه این رقم تنها یك پنجم آمار متخلفان در این زمینه است!
وی با اشاره به این كه در شرایط عادی زمان عكسالعمل راننده در مواجهه با تصادف حداكثر شش دهم ثانیه است، گفت: این در حالی است كه استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی زمان عكسالعمل راننده را در مواجهه با حوادث افزایش میدهد.
رئیس پلیس راهور تهران تاكید كرد: در عین حال در زمانی كه سرعت راننده بالاست استفاده از تلفن همراه میتواند میزان خسارات حوادث رانندگی را به میزان زیادی افزایش دهد.
عوامل بی نظمی ها
مسئله مهمی که حتماً باید به آن توجه کرد عواملی که باعث این بی نظمی ها و بی انضباطی ها در بعضی مواقع به اجبار تحمیل می شود و از طرف مسئولین امور مورد توجه واقع نمی گردد که آن هم خود از مقوله بی نظمی و بی انضباطی می باشد.
1 - عملیات عمرانی شهری و کنده کاری های خیابانی و عدم برنامه ریزی :
2 - عدم جمع آوری نخاله های عمرانی و ساختمانی :
3 - پارک های دوبله :
4 - وجود خودرو های سنگین در شهر :
5 - پارک در محل های ممنوعه خصوصاً ایستگاههای اتوبوس :
گاهی به اجبار اتوبوس ها مجبور به پارک دوبله جهت پیاده و سوار شدن مسافرها می گردند در نتیجه نیمی از خیابان گرفته می شود. حتی در بعضی از خیابان های کم حجم باریک دیده می شود که اتوبوس های شرکت واحد می بایستی از آن مسیر رفت و آمد کنند که خود این موضوع باعث ترافیک می گردد.
6 - بی توجهی به خط عابر پیاده:
چه عابرین چه خودروها یکی دیگر از بی نظمی و بی انضباطی و عدم رعایت حقوق دیگران می باشد که بسیاری در این مواقع هیچ گونه توجهی به موضوع نمی کنند و در اینگونه مکان ها که محل رفت و آمد می باشد تصادفات دلخارشی نیز داشته ایم لذا به نظر می رسد که مسئولین امور، خط عابر پیاده را برای عموم تعریف و مکرر آن را گوشزد نمایند.
7 - ضعف مدیریت ترافیک:
قابل توجه اینکه نمی توان همه جاضعف در فرهنگ رانندگی را تنها عامل بی انضباطی در رانندگی دانست بلکه بخشی از این معضل را می توان ناشی از ضعف قوانین نیز دانست و این نکته ای است که چندی پیش فرمانده اسبق نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در مشهد به آن اشاره کرده بود.ایشان ضعف مدیریتی را مهم ترین عامل افزایش تصادفات در سطح جاده های کشور معرفی کرده و اظهار داشته بود: امروزه مدیریت واحدی برای بحث ترافیکی کشور نداریم و ۱۳ تا ۱۴ دستگاه در این امر دخیل هستند ولی هیچ مسئولیتی نمی پذیرند.
این مقام مسئول در بخش دیگری از اظهارات خود ناکارآمدی قوانین راهنمایی و رانندگی را از دیگر معضلات در وقوع سوانح رانندگی مطرح کرد و گفت: قوانین موجود راهنمایی و رانندگی در سال ۴۷ تدوین شده است که با پیشرفت جمعیت وبرخی شاخص ها این قانون نیاز به بازنگری دارد و تا زمانی که بحث مدیریت ترافیک در کشور حل نشود از میزان تصادفات در جاده ها کاسته نخواهد شد و روال فعلی ادامه خواهد یافت.
8 - نبود علائم راهنمایی و رانندگی در برخی از نقاط باعث بی نظمی و بروز تصادفات رانندگی می شود.
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
اصولاً انسان نظم گریز است و البته در عین حال انسان موجودی است که به سرعت نظم آموز یعنی آموخته های اجتماعی را فرا می گیرد و به اصطلاح جای خود را در جامعه پیدا می کند و دقیقاً از این نظر است که قوانین اجتماعی مدنی بسیار سریع تر از سایر قوانین در جامعه اجرا می شود.
رفتارهای رانندگی ریشه در آموزه های افراد دارد و فراگیری آن و اجرای رانندگی صحیح کمی مشکل به نظر می رسد. برخی افراد صرفاً بر اساس آموخته های فنی خود رانندگی می کنند و بر این باورند که تجربه بالاتر از علم است و در مقابل گروهی بر این باورند که دقیقاً باید بر اساس ضوابط و مقررات وضع شده رانندگی کرد و تجربه تاثیری در رانندگی صحیح ندارد، استدلال این گروه نیز این است که چه بسا یک راننده پس از ۳۰ سال رانندگی دچار سانحه و تصادف شود بنابراین تجربه تاثیری در رانندگی صحیح و ایمن ندارد و فقط رعایت قوانین می تواند ملاک درست رانندگی کردن باشد.
اما واقعیت این است که رانندگی خوب یک هنر است و باید تلفیقی از تجربه و علم باشد. تجربه را رانندگان می توانند به تدریج کسب کنند و علم آن نیز توسط قانون گذار تدوین و ارائه شده است.
کسب تجربه و فن رانندگی صحیح به تنهایی ضامن انضباط در رانندگی نخواهد بود بلکه مولفه هایی خارج از این دو مقوله نیز در رانندگی منضبط دخیل است . که از جمله آن می توان به فناوری پیشرفته وسایل نقلیه و فناوری جاده ای و... اشاره کرد که در حوزه فنی قابل بررسی است.
کارشناسان بر این باورند که نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی نیاز به:
1 – رعایت اخلاق اسلامی در رانندگی :
2 - آموزش همگانی:
آموزش آیین درست رانندگی می بایست از سنین کودکی آغاز شود تا در سنین بالاتر بتوانیم نتایج مثبت آن را ببینیم. پرداختن به این مباحث در کتابهای درسی و برگزاری برنامه هایی در مدارس برای تشویق دانش آموزان به رعایت نکات فوق کمک زیادی به جا افتادن صحیح رانندگی در جامعه خواهد کرد.
آموزش رانندگی تنها این نیست که ما یاد بگیریم پشت چراغ قرمز بایستیم و یا در محل توقف ممنوع پارک نکنیم، روی خط ممتد دور نزنیم یا روی خط عابر پیاده توقف نکنیم، معنای چراغ زرد چشمک زن و یا چراغ قرمز چشمک زن را بیاموزیم و... این ها همه جزیی از اصول و قواعدی است که یک راننده می بایست بداند و بیاموزد.
از سوی دیگر صفحات روزنامه ها و نشریات چند درصد از مطالب خود را به این امور اختصاص می دهند؟
رسانه های جمعی باید رعایت نظم و انضباط در رانندگی را در تولیدات خود به نمایش بگذارند .
صدا و سیما تا چه حد در این مورد فرهنگ سازی می کند؟ درست است که اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خوانندگان زیادی دارد اما باید بدانیم که اطلاع رسانی در این موارد، جزو مهمترین وظایف رسانه هاست. وظیفه ای که در هاله سیاست زدگی رسانه ها، از مطبوعات گرفته تا صدا و سیما، رنگ باخته است.
روان شناسان مطرح میکنند که شکلگیری شخصیت آدمها تا 8 سالگی است، در واقع اگر ما هر تلاشی را برای آموزش فرهنگ ترافیک بخواهیم انجام دهیم باید تا این سن به طور پایهای انجام شود تا در 40 سالگی شاهد فرد قانونمداری باشیم. یک مثالی وجود دارد که عنوان میشود یک آدم 40 ساله تصویری از یک کودک 8 ساله در خود دارد. برعکس آن نیز وجود دارد. زمانی که ما به یک کودک 8 ساله به صورت اصولی و منسجم آموزش میدهیم، میتوانیم شاهد این مسئله باشیم که در 40 سالگی شهروندی منضبط و قانونمدار است. اگردر این شرایط توانستیم تغییر ایجاد کنیم پس میتوانیم جامعه را از آسیب بینظمی در رانندگی نجات دهیم،در غیر اینصورت در بزرگسالی نمیتوان کار زیادی برای جامعه انجام داد و برخورد قهری پلیس میتواند فقط یک عامل بازدارنده در تخلفات رانندگی باشد. در سالهای اخیر در مهدهای کودک تلاشهای زیادی برای آموزش فرهنگ ترافیک انجام شده است .
اقدام بسیار خوب پلیس راهور
معاون اجتماعي و فرهنگي پليس راهور اعلام کرد : در حال حاضر در سراسر کشور 10 ميليون دانش آموز جزو همياران پليس هستند كه آينده سازان كشور هستند. به جرات مي توان گفت نسل قانونمندي خواهند بود يعني هم آموزش ديده اند و آمادگي هاي لازم را دارند و هم بروالدين شان در آموزش فرهنگ رانندگي تاثير گذارند. از ميان 800 هزار معلم نيز حدود 20 هزار معلم بازرس افتخاري هستند كه با پليس همكاري مي كنند.
دراین جا حدیثی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می آوریم. ایشان فرمودند: « كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته» و این همه آن چیزی است که باید گفت.
)روزنامه ايران، شماره 5234 به تاريخ 6/9/91، صفحه 8 (قضايي – حقوقي(
3- ارتقای فناوری ساخت خودرو:
4 - فناوری پیشرفته جاده ای :
5 - تدوین مقررات و قوانین متناسب با پیشرفت فناوری حمل ونقل:
6- تربیت مربیان فنی :
7 - در حوزه صنعت، خودروهایی متناسب با وضعیت معابر شهری و برون شهری تولید شود:
8 - در حوزه صنعت راهداری، معابر از استاندارد لازم برخوردار باشند:
9 - در حوزه تعالیم دینی نیز ائمه جماعات می توانند به مردم نظم و انتظام را آموزش دهند :
قاعده این است که رانندگی باید بر اساس اصول شناخته شده علمی و روانی انجام شود اما گاهی به نوعی ناهنجاری در کشور تبدیل می شود و موجبات دغدغه برای جامعه را فراهم می آورد. در شیوه رانندگی بسیاری از رانندگان تنها چیزی که دیده نمی شود نظم و انضباط است و این موضوع تا جایی پیش رفته که به دغدغه رهبر انقلاب اسلامی تبدیل شده و ایشان با مطرح کردن آسیب شناسی سبک زندگی سوال مهم«چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود» را مطرح فرموده اند.
بنابراین هرگاه این عوامل با هم و هماهنگ در جامعه جاری و ساری شود، شاهد ظهور ملکه نظم در جامعه خواهیم بود و علاوه بر نظم در رانندگی، نظم در رفتارهای اجتماعی و... نیز ظهور و بروز خواهد داشت.
آمار بی انضباطی آمار بالای تخلفات و بی انضباطی در رانندگی و در پی آن افزایش فزاینده اعمال قانون (صدور برگه جریمه) در چند سال گذشته حاکی از تخلف وسیع و همگانی در کشور است.
در سال ۱۳۸۷ فرمانده و رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی وقت کشور از صدور ۱۹ میلیون برگ جریمه در کشور خبر داد. در سال ۱۳۸۸ رقم تعداد برگه های جریمه ۵۰ میلیون فقره اعلام شد. در سال ۱۳۸۹ نیز فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تعداد تخلفات صورت گرفته در رانندگی را ۱۷۶میلیون فقره اعلام کرد و ضمن اعلام رشد 15.6 درصدی نسبت به سال گذشته از صدور ۳۹ میلیون برگ جریمه به ارزش ریالی ۳۴۹۰ میلیارد ریال خبر داد. در سال ۱۳۹۰ مبلغ جریمه برگ های صادر شده ۲۳۴۰ میلیارد ریال اعلام شد و تاسف بارترین آمار صدور برگه جریمه در سال ۱۳۹۱ نیز سه روز تعطیلی منجر به ۱۴ آبان(تعطیلی به مناسبت عید غدیر) اعلام شد. پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرد فقط در ۳ روز تعطیلی آبان ماه تعداد ۱۱۸ هزار برگ جریمه صادر شد و در این ۳ روز در تصادفات جاده ای، ۵۴ مورد فوتی، ۳۲۳ مورد تصادف جرحی، ۳۲ هزار سرعت غیرمجاز، ۲۵ هزار مورد استفاده نکردن از کمربند، ۷ هزار فقره سبقت غیرمجاز، ۵ هزار فقره انحراف به چپ و ۳ هزار مورد صحبت با تلفن همراه قابل ذکر است.
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
تصادف در هر ساعت جان 2 ايراني را ميگيرد. یعنی هر نیم ساعت یک ایرانی. اين، مهمترين نكتهاي بود كه در نخستين مراسم دهه ايمني، عنوان شد.
ميزان بالاي تصادفات در كشور از جمله مسائلي است كه همواره مسئولان وزارتخانه بهداشت و پليس راهور ناجا را به طور مستقيم درگير ميكند.
بر اساس آمار، سال گذشته 20 هزار و 68 هموطن در اثر تصادف فوت كرده و 800 هزار نفر نيز به انحاي مختلف مجروح شدهاند. اگر نفرات كشته شده در تصادفات رانندگي در سال گذشته را در تعداد روزهاي سال تقسيم كنيم سهم هر روز از ميزان تلفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح ميشود با اين حساب در هر ساعت بيش از 2 كشته و 87 مجروح به تعداد تلفات رانندگي اضافه ميشود.
اما طي سالهاي گذشته ميزان بالاي تلفات ناشي از تصادفات رانندگي در كشور ما به حدي بود كه برخي آن را با تعداد شهداي 8 سال جنگ تحميلي مقايسه ميكردند. با اين حساب كشورمان بالاترین آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده ای در جهان را داراست.
همین جمله ناخوشایند كافی است تا دریابیم، امنیت در جاده های كشورمان به یك حلقه مفقوده بدل شده است و همه ساله تعداد قابل توجهی از هموطنان جان خود را در حوادث و سوانح جاده ای از دست داده و میلیاردها تومان هزینه قابل اجتناب انسانی و مادی را تحمیل می كند.
علل و عوامل فراوانی همانند حلقه هایی به هم پیوسته، زنجیره حوادث جاده ای در كشورمان را تشكیل می دهند و ما را در نازلترین رتبه در میان كشورهای جهان از نظر امنیت سفر قرار می دهند.
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
آمار تصادفات رانندگي در ايران در مقايسه با ساير کشورهاي جهان نگران کننده است. ميزان تلفات تصادفات رانندگي در ايران 25 برابر ژاپن و 2برابر ترکيه است. در عربستان روزانه 12 نفر قرباني حوادث جادهاي ميشوند و بر اساس آمار تعداد كشتهها در تصادفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح در هر روز در سال گذشته بوده است.
همچنين ناامنترين جادههاي دنيا براي رانندگي و بدترين آمار در زمينه ميزان سوانح رانندگي در جهان متعلق به کشورهاي اريتره، مصر، ليبي، افغانستان، عراق، نيجر، آنگولا، امارات، گامبيا، ايران و موريتاني است و امنترين جادههاي دنيا براي رانندگي را کشورهاي سوئيس، سنگاپور، هلند، فنلاند، آلمان، نروژ و سوئد دارند.
در حالي که تصادفات جادهاي نهمين علت مرگومير در جهان به شمار ميرود اين حوادث در ايران دومين علت مرگ و مير است.
طي سالهاي گذشته خودرو سازان به عنوان يكي از متهمان اصلي در تصادفات رانندگي شناخته شدهاند. استفاده از قطعات غير اصلي در خودروها يكي از علل بروز تصادفات در جادههاي كشور است آمار بالاي تلفات رانندگي و هزينههاي اين تصادفات كه در سال 86 حدود 18 ميليارد تومان يعني 7 درصد توليد ناخالص ملي برآورد شد مسئولان را بر آن داشت تا با اقدامات فرهنگي در وهله اول تعداد كشتهشدههاي تصادفات رانندگي را كم كند. بر اين اساس دولت برنامهريزي كرده است تا در سال 1400 اين تعداد 10كشته به ازاي هر 100 هزار شهروند برسد. اين در حالي است كه هزينههاي مستقیم درمان مصدومان حوادث ترافیکی در سال 86، 11 درصد کل هزینهها و هزینه فوت، معلولیت، کاهش کیفیت زندگی و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن 50درصد هزینههاي كشور را تشکیل میدهد.
اسناد و مدارک گویای آن است که ۱۴۱ هزار کشته، 12.5 میلیون مصدوم و معلول، در ۷سال تصادفات کشور ثبت شده است.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران وجود دارد. از جمله:
اینکه نباید برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری از قبیل چند برابر ظرفیت بودن تعداد خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به دنبال حل این مشکلات هم باید بود؛ اما این ها تنها میتوانند دلیل «ترافیک» باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانونی رانندگان یا عبور بیقانونتر عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
از تابلوهای ورود ممنوع و یک طرفه که بگذریم، تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند.
تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است؛ در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آن ها نصب شود... ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابان ها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دل بخواهی در کوچه خودش قرار داده است...از چند انیمیشن که بگذریم رسانه ملی آموزش مصداقی رانندگی را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» که غالبا به کلی گویی میگذرند، طریق صحیح و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. گاهی چند آموزش تصویری میتواند از ده ها توصیه گفتاری در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود.
با وضعی که در آن به سر میبریم، آموزش رانندگی آنقدر اهمیت دارد که اگر رسانه ملی هر روز برنامههای شش شبکه تلویزیون را همزمان قطع کرده و چند ثانیهای به این آموزش ها اختصاص دهد کاری عادی انجام داده است.
تصور بسیاری از ما از تصادف شدید، دو ماشین له شده است و بس. شاید اگر با هشدار قبلی تصویر بانوی بارداری که با صورت خون آلود در میان آهن پارهها گرفتار شده و فریاد میزند و یا تصویر کودکی که با کیف مدرسه به گوشهای ازخیابان پرتاب شده، نمایش داده شود، کمی از بلای «تعجیل برای هیچ» که حکایت از بی نظمی در رانندگی می کند ومانند بختک به جان ما ایرانیان افتاده، رهایی می یابیم.
به امید اینکه همه ما قوانین ومقررات رادرجامعه بویژه قوانین رانندگی رارعایت نمائیم تا شاهد تا شاهد صحنه های دلخراش و جانسوز نباشیم.
(والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته)
الاحقر سمیع الله مردان
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)