به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23
  1. #11
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    وفات او را 588 گفته اند , او پدر کمال الدين اسماعيل معروف است ؛ وي با وجود اينکه حنفي مذهب بوده تمايلاتي هم به سمت شيعه داشته دليل بر اين مدعا اشعاريست که او در مدح اهل بيت و واقعه کربلا سروده. از آن جمله مي توان به نمونه زير اشاره کرد :او در اين ابيات با طعنه اي که به آب ميزند , اشاره اي مي کند به لب تشنگي اصحاب کربلا
    پيوسته در حمايت او لشگر بلا

    همواره در رعايت او اهل روستا

    مقصود جستجوي سکندر به شرق و غرب

    مطلوب آرزوي شهيدان کربلا

    گاهي دهد به تيغ زبان رونق سخن

    گاهي زبان تيغ بدو يا بدان جلا

    ديوان جمال الدين محمد اصفهاني؛تصحيح حسن وحيد دستگردي،تهران 1341 صفحه 294
    ویرایش توسط صدای رسا : 2014-10-27 در ساعت 11:09

  2. #12
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    حضرتش بي نياز از هر معرفي ست. در کتاب مستطاب مثنوي معنوي ابياتي به اين شرح در باب واقعه کربلا دارد :

    روز عاشورا نمي داني كه هست

    ماتم جاني، كه از قرني بِه ست

    پيش مؤ من كي بود اين قصّه، خوار؟

    قدر عشق گوش، عشق گوشوار

    پيش مؤ من، ماتم آن پاكْ روح

    شهره تر باشد ز صد طوفان نوح

    چون كه ايشان، خسرو دين بوده اند

    وقت شادي گشت، بگسستند بند

    سوي شادِرْوان دولت تاختند

    كُنده و زنجير را، انداختند

    مثنوي معنوي، به تصحيح و چاپ نيكلسون، ج 3، ص 318.
    ویرایش توسط صدای رسا : 2014-10-27 در ساعت 11:09

  3. #13
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    سيف الدين فرغاني

    او از شاعران بسيار تواناي و اساتيد مسلم قرن هفتم است اما به دليل مهاجرتي که از فرغانه در ماورالنهر - محل تولد خود- به شهر آقسرا در نزديکي قونيه در آسياي صغير در ابتداي عمر داشته و به سبب انقطاع از مردم و گوشه گيري و زير بار مدح حکام ظالم قرار نگرفتن و آزاده زيستن بي سايه ظالمي بر سر در همان شهر کوچک آقسرا تا اخر عمر زيست و در گمنامي از دنيا رفت. از دلايل اين مدعا که او شاعري بزرگ و استادي مسلم بوده است همين بس که او و حضرت عجل سعدي در همه عمر با هم مراودات و مکاتبه و مشاعره داشته اند.

    او در همه عمر از مدح حکام سفله مغول که زمامداران اين عصرند حذر داشته و دامن آلوده نکرده است در عوض همانند سعدي به غزل سرايي و سرودن اشعار موعظه و پند مشغول بوده است. همين گمنامي او و دور بودن او از مرکزيت فرهنگي ايران و عدم بازگشت دوباره او به وطن باعث شده که نامي از او در تذکره هاي شاعري نباشد. سيف اگر چه از اهل سنت بود اما علاقه شديدي به اهل بيت و امام شيعه خاصه حضرت سيد الشهدا دارد. او از قديمي ترين مرثيه سراياني ست که درباره امام حسين مرثيه (نوحه)سروده اند.

    سيف در مرثيه اي بسيار دلنشين و روان با ديدي اخلاقمدارانه و نصيحت گونه ضمن پرداختن به واقعه عاشورا مردم را دعوت به اقامه عزا براي کشته کربلا مي کند و گريستن در حق او و مصيبت او را باعث نزول رحمت و بخشش گناهان ميشمرد. او در 710 در همان شهر آقسرا در گذشته و در همانجا مدفون است. مرثيه وي از دلنشين ترين مراثي در زبان فارسي ست :
    اي قوم ! درين عزا، بگرييد

    بر كشته كربلا بگرييد

    با اين دلِ مرده، خنده تا كي ؟

    امروز، درين عزا بگرييد

    فرزند رسول را، بكشتند

    از بهر خداي،را بگرييد

    از خون جگر، سرشك سازيد

    بهر دل مصطفي، بگرييد

    وَز معدنِ دل به اشكِ چون دُر

    بر گوهر مرتضي، بگرييد

    با نعمت عافيت به صد چشم

    بر اهل چنين بلا بگرييد

    دلخسته ماتم حسينيد

    اي خسته دلان ! هلا بگرييد

    در ماتم او، خَمُش مباشيد

    يا نعره زنيد، يا بگرييد

    تا روح ـ كه متَّصل به جسم است

    از تن نشود جدا ـ بگرييد

    در گريه، سخنْ نكو نيايد

    من مي گويم، شما بگرييد

    بر جور و جفاي آن جماعت

    يک دم زسر صفا بگرييد

    اشك از پي چيست ؟ تا بريزيد

    چشم از پي چيست ؟ تا بگرييد

    در گريه، به صد زبان بناليد

    در پرده، به صد نوا بگرييد

    نسيان گنه صواب نبود

    کرديد بسي خطا بگرييدت

    ا شسته شود كدورت دل

    يكدم نرسد صفا، بگرييد

    وز بهر نزول غيث رحمت

    چون ابر ؛ گه دعا بگرييد.

    ديوان سيف فرغاني، تصحيح و کوشش دكتر ذبيح اللّه صفا، تهران 1341 , ج 1، ص 177-176


    ویرایش توسط صدای رسا : 2014-10-27 در ساعت 11:08

  4. #14
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    امير قوامي رازي

    او از شاعران بزرگ ري است ؛ او مداح قوام الملک يمين الدين طغرايي بوده و تخلص خويش را نيز از نام او گرفته است. از ميان شاعران زبان فارسي او اولين شاعري ست که در اشعار خود صراحتا به شيعه دوازده امامي بودن خويش اعتراف و تصريح نموده است. وفات او به سال 560 هجري به ثبت رسيده است. ديوان اشعارش توسط مرحوم مير جلال الدين حسيني ارموي تصحيح و به چاپ رسيده است. او در رثاي سيد الشهدا اينگونه سروده است :


    روز دهم ز ماه محرم به کربلا

    ظلمي صريح رفت بر اولاد مصطفي

    هرگز مباد روز چو عاشور در جهان

    کان روز بود قتل شهيدان کربلا

    آن تشنگان آل محمد اسيروار

    بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلا

    اطفال و عورتان پيمبر برهنه تن

    از پرده رضا همه افتاده بر قضا

    فرزند مصطفي و جگر گوشه رسول

    سر بر سنان و بدن بر سر ملا

    عريان بماند پردگيان سراي وحي

    مقتول گشته شاه سراپرده عبا

    قتل حسين و بردگي اهل بيت او

    هست اعتبار و موعظه ما و غير ما

    هر گه که يادم آيد از آن سيد شهيد

    عيشم شود منغض و عمرم شود هبا

    در آرزوي آب چنوئي بداد جان

    لعنت برين جهان به نفرين بي وفا

    آن روزها که بود در آن شوم جايگاه

    مانده چو مرغ در قفس از خوف بي رجا

    با هر کسي همي تلطف حديث کرد

    آن سيد کريم نکو خلق خوش لقا

    تا آن شبي که روز دگر بود قتل او

    ميدادشان نويد و همي گفتشان ثنا

    گويند کين قدر شب عاشور گفته بود

    آمد شب وداع چو تاريک شد هوا

    روز دگر چنان که شنيدي مصاف کرد

    حاضر شده زپيش و پس اعدا و اوليا

    اينها به آب تشنه و ايشان به خونشان

    از مهر سير گشته وز کينه ناشتا

    بر قهر خاندان نبودت کشيده تيغ

    تا چون کنندشان به جفا سر زتن جدا

    مير و امام شرع حسين علي که بود

    خورشيد آسمان هدي شاه او صيا

    از چپ و راست حمله همي کرد چون پدر

    تا بود در تنش نفسي و رگي به جا

    خويش و تبار او شده از پيش او شهيد

    فرد و وحيد مانده در ان موضع کربلا

    افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان

    برداشته حجاب افق امر کبريا

    بر خلد منقطع شده انفاس حور عين

    برعرض مضطرب شده چون جنبش سما

    زهرا و مصطفي و علي سوخته ز درد

    ماتم سراي ساخته بر سدره منتها

    او در ميان آن همه تيغ و سنان و تير

    داني که جان و جگر خون شود مرا ؟

    ديوان امير قوامي رازي تصحيح جلال الدين حسيني ارموي تهران 1334 صفحات 125 تا 128

    اين قصيده بلند از اين بيت به بعد هم ادامه دارد که ما تا همين جا بسنده کرديم.

  5. #15
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    رشيد الدين وطواط

    وفات وي را 573 ذکر کرده اند ؛ وي در ضمن قصيده مديحه اي اينگونه سروده است :


    در فوت من مکوش مبادا زحب فضل

    وقت تسحري بود از فوت من ترا

    در خون من مشو که به خون شسته ام دو رخ

    بي تو به حق خون شهيدان کربلا

    ديوان رشيد الدين وطواط؛تصحيح سعيد نفيسي , تهران , 1339 صفحه 8

  6. #16
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    شيخ فريد الدين عطار نيشابوري

    قتل وي را 627 در خلال حمله مغولان به نيشابور گزارش کرده اند. او در مثنوي درباره امام حسين عليه السلام گفته است :

    كيست حق را و پيمبر را ولي ؟

    آن حسن سيرت، حسين بن علي

    آفتاب آسمان معرفت

    آن محمّد صورت و حيدر صفت

    نُه فلك را تا ابد مخدوم بود

    زان كه او سلطان ده معصوم بود

    قرَّة العين امام مجتبي

    شاهد زهرا، شهيد كربلا

    تشنه، او را دشنه آغشته به خون

    نيم كشته گشته، سرگشته به خون

    آن چنان سر خود كه بُرَّد بيدريغ ؟

    كافتاب از درد آن شد زير ميغ

    گيسوي او تا به خون آلوده شد

    خون گردون از شفق پالوده شد

    كي كنند اين كافران با اين همه

    كو محمّد؟ كو علي ؟ كو فاطمه ؟

    صد هزاران جان پاك انبيا

    صف زده بينم به خاك كربلا

    در تموز كربلا، تشنه جگر

    سربريدندنش، چه باشد زينبتر؟

    با جگر گوشه ي پيمبر اين كنند

    وانگهي دعوي داد و دين كنند!

    كفرم آيد، هر كه اين را دين شمرد

    قطع باد از بن، زفاني کاين شمرد

    هر كه در رويي چنين، آورد تيغ

    لعنتم از حق بدو آيد دريغ

    كاشكي ـ اي من سگ هندوي او

    كمترين سگ بودمي در كوي او

    يا در آن تشوير، آبي گشتمي

    در جگر او را شرابي گشتمي

  7. #17
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    کمال الدين محمود خواجوي کرماني

    از غزلسرايان بنام سده هـشـتـم است، او معاصر الجايتو محمد خدابنده و پسرش ابو سعيد بهادر است. او آثـار فـخـيـمـي در اغـلب قـالب هـاي شـعـري، خـصـوصـاً غزل دارد و مثنوي روضة الانوارش كه به اقتفاي حكيم نظامي گنجوي سروده شده در ميان ساير مـثـنـوي هـايش وجاهت خاصّ به خود را دارد. در شـيعي بودن خواجوي كرماني ترديدي نيست و قصايدي كه در مناقب اهل بيت عليهم السلام سـروده، شـاهـد صـادقـي بر اين مدّعا است.

    وي در پايان اين گونه قصايد، با شفيع قـرار دادن ذوات مـقـدّس مـعـصـومـيـن (ع) و سـوگـندي كه به حرمت آنان ياد مي كند، اجابت خواسته هايش را از درگاه خداوند خواستار مي گردد. وفات او را 753 ذکر کرده اند. او در غزلي که درباره امام حسين سروده اين گونه مي گويد :
    آن گوش وار عرش که گردون جوهري

    با دامني پر از گوهرش بود مشتري

    درويش ملک بخش و جهاندار خرقه پوش

    خسرو نشان صوفي و سلطان حيدري

    در صورتش مبين و در سيرتش مبين

    انوار ايزدي و صفات پيمبري

    در بحر شرع لولوي شهوار و همچو بحر

    در خويش غرقه گشته ؛ ز پاکيزه گوهري

    اقرار کرد حر يزيدش به بندگي

    خط باز داده روح امينش به چاکري

    لب خشک و ديده تر شده از تشنگي هلاک

    وانگه طفيل خاک درش خشکي و تري

    از کربلا بدو همه کرب و بلا رسيد

    آري همين نتيجه دهد ملک پروري

    ديوان خواجوي کرماني؛به اهتمام احمد سهيلي خوانساري صفحه 131

  8. #18
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    ابن يمين فريودي


    سال وفات او را 769 مي دانند. او را پس از حكيم انوري، بزرگترين شاعر قـطـعـه سـراي پـارسـي زبان مي دانند او در زمينه هاي پندآموزي، اخلاقي و اجتماعي داراي آثار منظوم ارزنده اي است. او هم عصر و همزمان با اميران حکومت سربه داران است و مداح ايشان , ابن يمين در ميان تمام شعرا به اين خصوصيت ممتاز است که مداحي هاي او از حکومت برخلاف مدايح شاعران ديگر نيست و مداحي هاي وي به دلايلي که برکيشمريم جايز دانسته اند , 1 آنکه سلاطين و حکام سربه داران همگي شيعه بودند و 2 آنکه ايشان موفق شده بودن ريشه حکومت رعب آور مغولها و لشگر قدرتمندشان را در هم بکوبند و طومارشان را به هم بپيچند 3 اينکه سلاطين سربه داران اهتمام خاصه به گسترش شيعه گري داشتند. او شيعه اثني عشري بوده و در جاي جاي ديوانش آثار ارادت به خاندان رسول الله پيداست او در سروده اي در ماتم سيد الشهدا مي گويد :


    شنيدم ز گفتار كارآگهان

    بزرگان گيتي، كِهان و مهان

    كه پيغمبر پاكِ والا نَسب

    محمّد، سرِ سَروران عرب

    چنين گفت روزي به اصحاب خود

    به خاصان درگاه و احباب خود

    كه چون روز محشر، درآيد همي

    خلايق، سوي محشر آيد همي

    منادي بر آيد به هفت آسمان

    كه : اي اهل محشر! كران تا كران

    زن و مرد، چشمان به هم برنهيد

    دل از رنج گيتي به هم درنهيد

    كه : خاتون محشر، گذر مي كند

    ز آب مژه، خاكْ تر مي كند

    يكي گفت كاي پاكِ بي كين و خشم

    زنان از كه پوشند باري دو چشم ؟

    جوابش چنين داد، داراي دين

    ـ كه بر جان پاكش، هزار آفرين !

    كه : فردا كه چون بگذرد فاطمه

    ز غم، جيب جان بر دَرَد فاطمه

    ندارد كسي طاقت ديدنش

    ز بس گريه و سوز و ناليدن

    به يك دوش او بر، يكي پيرهن

    به زهر آبِ آلوده، بهر حسن

    ز خون حسينش، به دوش دگر

    فرو هشته، آغشته دستار سر

    بدين سان رود خسته، تا پاي عرش

    بنالد به درگاه داراي عرش

    بگويد كه : خون دو والا گهر

    ازين ظالمان، هم تو خواهي مگر

    ستم، كس نديده ست از ين بيشتر

    بدِه داد من ! چون تويي دادگر

    كند ياد، سوگند يزدان چنان

    به دوزخ كنم بندشان جاودان

    چه بد طالع، آن ظالم زشتخوي

    كه خصمان شوندش، شفيعان اوي

    اَلا اي خردمند پاكيزه راي

    به نفرين ايشان، زبان برگشاي

    وز آن، تو ز يزدان جان آفرين

    بيابي جزايش،بهشت برين

    جز اين، پند منيوش اگر مؤ مني

    بدين راه رو، گرنه تر دامني

    ديوان ابن يمين؛به اهتمام حسين علي باستاني راد, چاپ 1344 صفحه 590-589

  9. #19
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    سلمان ساوجي

    از بزرگ ترين شعراي سده هشتم هجري اسـت كه معاصر و همعر خواجو و حافظ است. وي در رديف بزرگترين قصيده سرايان درجه اوي زبان فارسي است اورا شيعه اثني عشري گفته اند. او در مرثيت شهداي كربلا نيز قـصـيده شيوايي دارد. ابيات برگزيده اي از اين قصيده سي و پنج بيتي را با هم مرور مي كنيم سال وفات او را 778 ذکر کرده اند :

    خاك، خونْ آغشته لبْ تشنگان كربلاست

    آخر اي چشم بلابين ! جوي خونبارت، كجاست ؟

    جز به چشم و چهره، مسپَر خاك اين ره كآن همه

    نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفي ست

    اي دل بي صبر من ! آرام گير اينجا، دمي

    كاندرين جا منزل آرامِ جان مرتضي ست

    اي كه زوّار ملايك را، جنابت مقصدست

    وي كه مجموع خلايق را، ضميرت پيشوا است

    در حقِ باب شما آمد: عَلي بابُها

    هر كجا فصلي درين باب ست، در باب شماست

    هر كس از باطل، به جايي التجايي مي كند

    ز آن ميان، ما را جناب آل حيدر مُلتَجي ست

    كوري چشم مخالف، من حسيني مذهبم

    راه حق اين است و، نتوانم نهفتن راه راست

    اي چو دريا خشكْ لب ! لب تشنگان رحمتيم

    آب رويي دِه به ما كآب همه عالم، تو راست

    جوهر آب فرات از خون پاكان گشت لعل

    اين زمان، آن آب خونين همچنان در چشم ماست

    يا امامَ المتَّقين ! ما مفلسان طاعتيم

    يك قبولت، صد چو ما را تا ابد برگ و نوا است

    يا امامَ المسلمين ! از ما عنايت وامگير

    خود تو مي داني كه سلمان بنده آل عباست

    نسبت من با شما اكنون، درين ابيات نيست

    مصطفي فرمود: سلمان هم ز اهل بيت ماست

    ديوان سلمان ساوجي؛به اهتمام منصور مشفق,چاپ 1336 صفحه 423-426

  10. #20
    هم کار کاربر طلایی
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    صلوات : 6592 دلنوشته : 9
    سلامتی امام زمان
    نوشته ها : 7,813 تشکر : 409
    مورد تشکر: 2,299 مرتبه تشکر شده در 1,632 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 105 وبلاگ : 14
    وبلاگ
    14
    صدای رسا آنلاین نیست.
    خواجه شمس الدين محمد حافظ

    که حضرتش بي نياز از معرفي ماست ؛ وفات او را 791 گفته اند ؛ برخي معتقدند که او در غزلي که با مطلع "زان يار دلنوازم شکريست با شکايت" در نهايت مهارت و زيبايي غزلي عاشورايي گفته است ؛ آنجا که سروده سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت مرادش سر مبارک امام است و گوشه چشمي به حادثه کربلا داشته است.

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •