|
|
|
|
مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند.
بچه ها شیطنت و سر و صدا می کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود.
مردم با هم پچ پچ می کردند و می گفتند عجب پدر بی ملاحظه ایست و بچه هایش را آرام نمی کند!
بالاخره یک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هایت را آرام نمیکنی ؟
مرد گفت الان از بیمارستان می آییم و مادر بچه هایم فوت کرده.
در فکرم که چطور این خبر را به بچه ها بدهم !
در این لحظه بود که مردم بجای غر و لند ، شروع به بازی کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هایش غرق شد.
نکته: هیچگاه بدون درک شرایط دیگران ، در مورد آنها قضاوت نکنیم.
مطالب زیبا
ویرایش توسط بهمن پور : 2015-01-11 در ساعت 20:53
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
سخت ترین کار عالم قضاوت کردن درباره دیگران است و یا شاید همان قضاوت درباره چیزی است که حقی بر ان وجود دارد .
بیشتشر فرصت بدهیم کمتر قضاوت کنیم
مشاوره و کارشناسی بیمه عمر و آتیه پاسارگاد - بهمن پور 09306610039 در واتساپ
بیمه عمر و آتیه پاسارگاد آرامش در زندگی :::... @pasargadbahmanpoor. همین الان..
3 کاربر از بهمن پور برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-15),اسلامی (2014-12-29),زهرااا (2015-01-16)
4 کاربر از صدای رسا برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-15),کیانا (2014-12-26),اسلامی (2014-12-29),زهرااا (2015-01-16)
قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
دردها و خوشیهای من را تجربه کن
سالهایی را بگذران که من گذراندم...
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن
همانطور که من انجام دادم ...
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی....
3 کاربر از صدای رسا برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-15),اسلامی (2014-12-29),زهرااا (2015-01-16)
مجلس میهمانی بود…
پیرمردی از جایش بر خواست تا به بیرون برود ؛
اما وقتی بلند شد عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد
و چون دسته عصا بر زمین بود تعادل کامل نداشت ؛
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده است
دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه احوال خود نیست؛
و به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:
پس چرا عصایت را برعکس گرفتی؟!!
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است ، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود …
" مواظب قضاوت هایمان باشیم "
می گویند:
انسان های خوب به بهشت میروند …
اما من میگویم:
انسان های خوب هر جا که باشند آنجا بهشت است … .
3 کاربر از صدای رسا برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-15),اسلامی (2014-12-29),زهرااا (2015-01-16)
(زود قضاوت نکن!)
دعایی که مستجاب شد!
کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و
نجات یابند.
دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم.
بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند...
نخست، از خدا غذا خواستند .فردا مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر آن، آن را خورد . اما مرد دوم چیزی برای خوردن
نداشت.
هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت وبه مرد رسید. در
سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت.
مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا، به صورتی معجزه آسا، تمام چیزهایی که خواسته بود به او
رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت.
دست آخر، مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببرد . فردا کشتی ای آمد و درسمت او لنگر انداخت،
مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را همانجا رها کند..!
پیش خود گفت، مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس
همینجا بماند بهتر است!
زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید:«چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟» مرد پاسخ داد:«این همه نعمت
هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام.درخواست های همسفرم که پذیرفته
نشد.پس چه بهتر که همینجا بماند» آن ندا گفت:اشتباه می کنی! تو مدیون او هستی..هنگامی که تنها خواسته او را
اجابت کردم، این نعمات به تو رسید...
مرد با تعجب پرسید:«مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟»
و آن ندا پاسخ داد:«از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..»
شاید داشته هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی خواستند و "فقط برای ما" دعا می کردند...ممکن
است همه موفقیت و ثروت و هرچیز دیگر که داریم را مدیون آن دو فرشته ای باشیم که ما را بزرگ کردند..بدون هیچ توقعی!
شاید هم آن کسی که هیچ وقت از حال ما غافل نیست و خیلی وقت است جمعه ها انتظارش را می کشیم دست به
دعا برداشته...
منبع: بهلول 98
ویرایش توسط فلاحتداری : 2015-01-15 در ساعت 15:05
2 کاربر از فلاحتداری برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-15),زهرااا (2015-01-16)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)