|
|
|
|
سلام شب خوش
در عالم معنا زندگی تبسمی است که کودک وقت دیدن مادر می زند
شوقی که کودکی را به مادر و مخلوقی را به خالق می کشاند تا دست محبتش تبسمی بر لبانش جاری کند.
انتظار برای به رخ کشیدن یاری که گردتاگرد جهان در تلولو اوست .
ان یار غائب از منظری که منتظر شوق ماست برای ان لبخند هنگام ظهور
دوست دارم که یگ شب جمعه صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز بانگ خوش انالمهدی
در خیابان و بازار خلق را بنگرم همه دلشاد
به یکدیگر گویند آمد آقایمان مبارک باد
و شما هم در سفره انتظار به کلام بنشیند و مولایمان را صدا کنیم
اللهــــم عجـــــــــــــل لولیـــــــــــــــک الفـــــــــــــــــرج
مشاوره و کارشناسی بیمه عمر و آتیه پاسارگاد - بهمن پور 09306610039 در واتساپ
بیمه عمر و آتیه پاسارگاد آرامش در زندگی :::... @pasargadbahmanpoor. همین الان..
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : انتظار (2015-02-14)
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
دوباره دلم ستاره می شمارد,ماه را می نگرد, گلهای باغچه را می بوید و می پرسد:« چرا دردهایم را درمانی, چشمهایم را بارانی و قلب شکسته ام را مهربانی نیست ؟
مگر نه این که آمدنت گلهای یاس و اطلسی رابرای ما به ارمغان می آورد؟
مگر نه این که نگاه نازنینت ناب ترین لحظه ها رانصیب دل شکسته ی ما می کند؟
مگر نه این که دست شفابخشت تمام گریه ها را می خنداند؟
پس چرا نمی آیی؟
چرا عمریست ما را در حسرت یک لحظه دیدارجمال دلربایت گذارده ای؟
اصلاً ای که خودت گفتی روزی خواهی آمد و آن روز تمام قناری ها آواز می خوانند، تمام غنچه ها می شکفند و تمام چشم هااز شوق بارانی می شوند!
پس چرا نگفتی نخوانده طالبت می شوم،ندیده عاشقت می شوم و نیامده دلتنگ نبودنت؟ »
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
سلام.
سلام ای غایب بی نشان !ای بهانه ی تمام گریه هایم ! ای آقای ندیده ام!
امشب دلم دوباره بیقراری می کند,ستاره می شمارد و سراغت را از ماه می گیرد,اما گل های باغچه که بیقراری دلم را می بینند به جای ماه جواب می دهند:« ما عمریست هر بهار به امید آمدنش خود آرایی وعطر افشانی می کنیمولی با آمدن پاییز عمر ما به سر می آید و او نمی آید.»
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
دلتنگم آقا ؛ دلتنگ دیدنت ؛ دلتنگ شنیدن صدای انا المهدی ات ...تا کجای عمر باید هر شب درانتظار تو ستاره بشماریم٬ تا کدام روز و ماه باید مسافر دنیای غفلتها باشیم ٬ یامولا !بیا ٬ که سقف آسمان زندگیمان راابر جهل و فساد پوشاند !بیا٬ که زمین تشنه باران است !بیا ٬ که جگرهایمان را فراق٬رتگ سرخش را باخته است ٬ بیا از درون سوخته ایم ٬ مولا بیا ای مرهم دلهای خسته !
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
زیباست :وقتی با تمام وجود احساس کنی :کسی که دوستش داری : حضوری جاودان دارد در هستی :آن اندازه که بعد از مرگ هم حی بودنش حتمی ست در هستی ...
خوش به حال آنها که چشم جانشان به دیدار تو روشن شده مولای من ...خوش به حال آنها که گوش جانشان به صدای دل انگیزت مفتخر شده ..خوش به حال عاشقان حقیقی ات هستند مولای من ..
جز حسرت سخنی ندارم برای گفتن :جز اشک بهانه ای ندارم برای این همه بی لیاقتی :تا به امروزم : سوختم در آتش رو سیاهی ام ...که حتی ثانیه ای هم رو در رو : نگاهم بر چهره ات گره نخورده اما من ترا بسیار دیده ام آقای من :در ضربان قلبم .. در اشک چشمانم .. در شور عاشقانه هایم ..
در دل نگرانی آدینه ها .. در ثانیه های زمین در غوغای خلقت که همه به نام توست ...مولاجان :اما کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ....!!به گمانم تا چشم من به دنیاست ترا نمی توانم ببینم :تا دلم دلبسته ی زمین است ،توفیق زیارتت نصیبم نخواهد شد :آقاجان لطفی کن لااقل برای بدرقه ام به دیار باقی :سری به من بزن :
از شب اول قبر : قصه ها شنیده ام اما آنان که با نگاه تو رفتند :لبخند بر لب داشتند :بیا : اجازه بده با لبخندی به ماهتاب چهره ات :چشم بر جمال تو بدوزم و بمیرم نه بر دنیا ....مرگ هم زیباست : صحنه ی زیبایی از آخرین پرده ی نمایش زندگی در زمین که من مشتاقانه چشم انتظاره پایان آنم ...
هر چند جوانم اما حاضرم جوانی ام به فدای یک لبخندت باشد و من با لبخندت : چشم بر دنیا ببندم ...جوانی ام : عمرم همه به فدای یک لحظه رضایتت مولای من ..به آشنایان سپرده ام بر سر مزارم نمانند برای اشک ریختن : شاید بیایی نگاهی کنی و خانه ام روشن شود به حضورت ..
جان مهدی بیا :اگر قسمت نبود در دنیا ببینمت :اگر در زمان حیات چشمم به جمال دلربایت نورانی نشد :لحظه ی مرگم : لحظه ای بیا و زود برو :یک لحظه فقط برای دیداری عاشقانه در آخرین لحظه ..
مرگ هم با این رویای شیرین : شیرین تر از عسل می شود : همان سخن که مولایم حسین به جگر گوشه اش فرمود تا مرگ برایش لذت بخش باشد ...مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر برای یک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد ...
ویرایش توسط صدای رسا : 2014-12-26 در ساعت 01:56
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-12-26)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)