به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم سایه
    تاریخ عضویت : جنسیت Apr 2015
    سن : 36
    نوشته ها : 387 تشکر : 135
    مورد تشکر: 348 مرتبه تشکر شده در 224 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    ن کیوانپور آنلاین نیست.

    آهسته باز از بغل پله‌ها گذشت

    آهسته باز از بغلِ پله‌ها گذشت*

    مادر.jpg
    اول : خیابان شلوغ و مردم در هیاهو. گل‌فروشی و شیرینی فروشی را روی سرشان گذاشته‌اند. دسته دسته گل برمی‌دارند و در صفِ طویل می‌ایستند تا نوبتشان شود. گل بخرند و رویش کارتی با مضمونِ روزت مبارک مادر بچسبانند. یک دسته گلِ سرخ را با دقت جدا می‌کنم. بدونِ تیغ و خار و خوردگی. تمیز و مرتب می‌چینمشان روی میز. در جوابِ فروشنده می‌گویم همین طوری می‌برم. پول را می‌دهم و از میانِ جمعیت راهم را می‌گُشایم.

    دوم : نشسته‌است توی ایوان. دارد توی فنجانِ همیشگی‌اش چای می‌نوشد و خرما می‌خورد. خیره شده به بچه‌های کوچکِ توی کوچه که توپ بازی می‌کنند. من را از دور می‌بیند. می‌خندد. گل‌ها را پشتم پنهان کرده‌ام. دست‌های چروکیده و خسته‌اش را می‌بوسم. پیشانی‌ام را می‌بوسد. در آغوش می‌کشد من را.

    آخر:‌ می‌نشینم روی زمین. گل‌ها را با حوصله از شاخه جدا می‌کنم. یک عالمه غنچه‌ی سرخ و زیبا. یکی یکی می‌چینمشان روبرویم. در دسته‌های پشتِ سرِ هم. تمامیِ تکه سنگِ جلویم پُر می‌شود از غنچه‌های گلِ سرخ. توی دلم می‌گویم روزت مبارک مادربزرگ!


    *عنوانِ شعری از استاد شهریار درباره‌ی مادر


    نگارنده: نسترن کیوان‌پور

  2. 2 کاربر از ن کیوانپور برای این مطلب تشکر کرده اند : بهمن پور (2015-05-01),صدای رسا (2015-04-30)
  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •