|
|
|
|
باران بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کرده است.
کنار پل، مردی آواز میخواند.
و یک مرد، برای گریستن به خانه میرود.
زمین، عابران پایان شب را می مکد. گُل ها کفش ها را سنگین میکند ...
نگاه او مرا مصلوب کرد.
هرگز، بعد از آن شب مهلتی برای گفتن آنچه بر من گذشت به دست نیامد.
واژهها در من ماندند و در من مذاب شدند.
در آن سرمای زندگی سوز، واژه ها در وجود من بستند .
من یازده سال تشنگیِ گفتن را به این شهر آوردهام.
رهگذران! به سخنان من گوش بدهید!
من پیش از این بارها گفته ام که التماس، شکوه زندگی را فرو می ریزد.
تمنا، بودن را بیرنگ میکند ...
بار دیگر شهری که دوست میداشتم، نادر ابراهیمی
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- مثنوی هفتاد من از مولانا نیست!
- بی قیدوشرط عشق بورزیم
- آیا می دانید که کدام شاعران ایرانی در کنار فردوسی به خاک سپرده شدهاند؟
- به بهانه سالروز تولد ملكالشعرای بهار، پدر شعر دانشگاهی
- صبح قیامت دمید
- بهاری دیگر
- بیوگرافی و زندگینامه مهدي اخوان ثالث ( م - اميد )
- متن وصيتنامه سيمين دانشور
- زندگینامه عماد خراسانی
- خاکسپاری از جنس لسان الغیب شیرازی حافظ
- روز شعر و ادب پارسی گرامی باد
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : مریم مرادی (2015-05-12)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)