در دهههای اخیر، حضور زنان در عرصههای عمومی نسبت به قبل، پُررنگتر شده است و به تبعِ آن لزوم تأمینِ امنیت برای آنان از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. حضورِ زن در عرصههایی چون اماکن خرید، مدارس، محل کار و ... ، الگوی زندگی آنان را اندکی تغییر داده است و به عبارتی تحرکپذیری آنان را در فضاهای شهری شدت بخشیده است. احساس امنیت در معابر و محیطهای شهری، طراحی صحیح و فکر شدهای میطلبد که طراح طی آن نیازهای زنان را شناسایی و از فضا جهت تأمینِ این نیازها بهره جُسته باشد.
حضور زنان در فضاهای شهری، همواره یکی از مهمترین و حساسترین موضوعاتیست که طراحان و برنامهریزان شهری باید به آن توجه داشته باشند. زن، کودک، سالمند و معلول، چهار گروهِ آسیبپذیری هستند که اگر فضاهای شهر برای آنان احساسِ امنیت به ارمغان آورد، میتوان با تقریب بالا مطمئن بود که فضا به هدفِ غایی خود که همانا ایجاد حس امنیت و به تبعِ آن آرامش و آسایش در فضاست، دست یافته است.
اما متأسفانه این موضوع در شهرهای امروزی که شتاب و سرعتِ توسعه، حرفِ اول را میزند و مجالی برای مطالعه بر این گروههای آسیبپذیرتر اجتماعی فراهم نمیآورد، سبب مشکلاتی برای زنان به منظور حضور در فضاهای شهری شده است.
در یادداشتی که در خصوصِ امنیتِ فضاهای شهری از دیدگاهِ جنسیتی خواندم، مثالهای ملموسی ذکر شده که بازخوانیشان خالی از لطف نیست و یادآور بسیاری از لحظاتِ حضورِ ما در خیابانها و کوچههای شهر و احساسی مشابه از عدمِ امنیت در وجودمان است که گاه ناشی از سهلانگاری طراح شهری یا بیاعتنایی به پارامترهای ایجاد کنندهی امنیت و گاه ناشی از تصاویر ذهنی در حافظهی جمعی مردم سرزمین است. در این یادداشت میخوانیم: " تجربیاتی که شهروندان یک شهر از خشونت در فضاهای مختلف شهری دارند، میتواند در حافظهی جمعی ثبت شده و آن را نسبت به فضاهای مشابه حساس کند. اگر شهری در زمانی نزدیک، تجربهی ناگواری (مانند ربوده شدن افراد) در اتوبان را داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که شهروندان آن از حضور در اتوبان احساس امنیت کافی داشته باشند. حافظهی جمعی در شهر میتواند عنصری تعیین کننده در نحوهی نگرش شهروندان به فضاها و روابط شهری باشد. اما میتوان تصور کرد که همین شهروندان اگر میتوانستند در اتوبانهایی قدم بزنند که محلهایی مخصوص عبور عابران پیاده داشت که از طریق موانع یا چنانچه در برخی خیابانها مرسوم است، کانالهای بزرگ آب از محل عبور اتومبیلها جدا می شد، شاید احساس بهتری از قدم زدن در اتوبان ها می شد داشت."
کیوانپور