کتابِ "به زبانِ آدمیزاد" نوشتهی رضا بهاری به انتقاد از سبکِ نگارشِ نامههای اداری و روزنامهنگاری امروز پرداخته است.
مشکلاتِ یک نامهی اداری را که در این کتاب بررسی شده بازمیخوانیم:
".. لذا به همت عالی آن جناب نیازمند- و استمداد جسته- تا در این امر اجتماعی بزرگ شرکت- و دفتر کتابخانه را به خط خود مزین – و زندانیان را مفتخر- و نام نیک خود را به یادگار بگذارند."
"آن جناب" که منم برای فهم این کلمات مشکل ها دارم:
1- که نیازمند؟ کی نیازمند؟ نیازمند هست یا نیست؟
2- که استمداد جسته؟ کی استمداد جسته؟ استمداد را چگونه میتوان جست؟ مگر خود کلمه "استمداد" به معنی مدد جستن نیست؟ پس "مدد جستن" را جسته؟ کارِ غریبی کرده!
3- که شرکت؟ که مزین؟ که مفتخر؟
... درماندم که چه ضرورتی پیش آمده تا این طور سر و گوش و دم جملهها را میبرند و کلماتی نامفهوم را دنبال هم میاندازند. هنوز هم این مشکل برای من حل نشده است.