|
|
|
|
اکرم لباسِ سپیدی به تن دارد. چهرهای معصوم و رنجکشیده دارد. میگوید یک روز که روی تخت ایستاده بود، انگار نیرویی او را پایین انداخت. از آن به بعد روی صندلی چرخدار بوده است. میگوید دو فرزندِ پسر دارد که زمانِ زیادیست به او سر نزدهاند. از همسرش میگوید که بسیار دوستش داشته و مردِ خوبی بوده است. به روبهرو خیره میشود و اشک در چشمانش حلقه میزند. به نظر فراموشی دارد. از من میپرسد چرا اینجاست. دستش را میگیرم. میگویم برای طوافِ نمادینِ کعبه. میگوید التماسِ دعا.
ن کیوانپور
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- موازی کاری فرهنگی در کرج حذف می شود؟
- مجتمعهای تجاری بزرگ کرج؛ تهدید یا فرصت؟
- زن در شهر
- آیا جایگاهِ خود را در جامعه میدانید؟
- گرانی بنزین و گُسیل شدن مردم به حمل و نقل عمومی
- طرح ضیافت انصاف؛ نرخگذاری عادلانه بر میوه و ترهبار کرج
- الهی!
- انقلابِ اقتصادی ایران در راه است
- کودکانِ فراموش شده در هیاهوی زندگی
- طواف نمادین کعبه در کهریزک
- آهسته باز از بغل پلهها گذشت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)