|
|
|
|
باز این چه شورش است که در خلق عالم استباز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
محتشم کاشانی
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2015-10-17)
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- لحظاتی با حافظ شیراز
- خدایا، مرا ببخش...............
- حضور زن در اسرار شاهنامه
- خر برفت و خر برفت...
- آیا صلاحیت نقد کردن دارید؟
- پنج غزل از محمود حبیبی كسبی
- شاهنامه و خرد ورزی
- اشعاری زیبا از حسین پناهی (3) مجموعه: شعر و ترانه
- دارو سازی عجین با نام زکریای رازی
- تمنا بودن را بی رنگ می کند
- مرگ «احمد شاملو» از زبان سید علی صالحی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)