|
|
|
|
تو که نباشی
آن روز که میخواستم تو را ببینم نگران بودم
نکند نیایی
نکند نرسم
نکند...
و نگران آن بودم که چه بپوشم!
پیراهنی سپید بپوشم به رنگ عشق
و یا قرمز به رنگ شادی
نمیدانم چرا پیراهنی آجریرنگ پوشیدم
بی آنکه بدانم شاید به آینده فکر میکردم
اما نه...
آن پیراهن آجریرنگ برای من و تو خانه نساخت...
و حالا گاه پیراهنی آبی میپوشم تا شاید آرامشی باشد برای بیقراری رفتنت
و گاه نارنجی
و گاه خاکستری
و گاه...
اصلا چه فرقی میکند چهرنگی بپوشم؟
تو که نباشی من به رنگ چه؟
برای که چه بپوشم؟
تو که نباشی همه رنگها بیرنگ است
مرتضی رویتوند
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- آب را گل نكنيم- سهراب سپهری
- در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟
- قابل توجه ایرانیان؛ مولانا به زبان خارجی هم شعر میگفته!
- شمس و مولانا
- وجه روایی، برجستهترین ویژگی ادبی منطقالطیر
- دومین کتابِ نویسنده کشتن مرغ مقلد روانه بازار می شود
- گزینهای از آخرین شعرهای محمود درویش
- بیوگرافی دكتر علياكبر جلالي موسس نخستين روستاي الكترونيكي دنيا
- شعر هاي ناب - بابا طاهر
- اشعاری زیبا از مهدي اخوان ثالث
- در ادبیات فارسی پنبه روییده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)