|
|
|
|
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند
من نمی گویم که باران طلا آمد
لیک ای عطر سبز سایه پرورده
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده
تا حریم سایه های سبز
تا بهار سبزه های عطر
تا دیاری که غریبیهایش می آمد به چشم آشنا ، رفتم
پا به پای تو که می بردی مرا با خویش
همچنان کز خویش و بی خویشی
در رکاب تو که می رفتی
هم عنان با نور
در مجلل هودج سر و سرود و هوش و حیرانی
سوی اقصی مرزهای دور
پا به پای تو
تا تجرد تا رها رفتم
"اخوان ثالث"
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-06-01 در ساعت 20:12
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-06-01)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)