|
|
|
|
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن; که سیری مردم را رنجور کند {بیمار می کند} گفت: ای پدر گرسنگی خلق را بکشد. نشنیده ای که ظریفان گفته اند: به {به سبب} سیری مردن به {بهتر} که گرسنگی بردن {کشیدن}. گفت: اندازه نگهدار «کلوا واشروبواو لاتسرفوا» {بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید}.
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- آب را گل نكنيم- سهراب سپهری
- باز هم میخواهمت
- غزلی زیبا از محمدعلی بهمنی
- خاکسپاری از جنس لسان الغیب شیرازی حافظ
- فارسی یا فینگلیش؟ مسئله این است!
- 3 شعر کوتاه از فریدون مشیری
- آخرین روز هفته و تفالی به حافظ شیراز
- شب یلدا در شعر شاعران معاصر
- جایگاه شادی در ادبیات فارسی کجاست؟
- نی نامه ای از قیصر امین پور
- دعوای دو درخت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)