ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿنانه ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ؟! ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ... ✨مراقب قضاوتها،نوشته ها وگفته هاي خود باشيم✨ "عبيد زاکانی"
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : اسلامی (2016-06-04)
لیست موضوع های تصادفی این انجمن : تحول دلها در بهار وای ، باران حمید مصدق نوشته ای از استاد شهریار سلوک یادمن باشد فردا دم صبح بهار رنگين كمان رنگ ها زندگی شطرنج دنیا و دل است . . . همه شعرها را نمی توان به راحتی ترجمه کرد شعر هاي ناب - بابا طاهر غزلی زیبا از محمدعلی بهمنی اشعاری زیبا از حسین پناهی (3) مجموعه: شعر و ترانه
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نمایش برچسبها
مشاهده قوانین انجمن